fishmonger

/ˈfɪʃˌmɑːŋɡər//ˈfɪʃmʌŋɡə/

معنی: ماهی فروش، فروشنده ماهی
معانی دیگر: ماهی فروش

جمله های نمونه

1. Purchase your oysters from a reputable fishmonger.
[ترجمه گوگل]صدف های خود را از یک ماهی فروش معتبر خریداری کنید
[ترجمه ترگمان]oysters رو از ماهی reputable خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't be afraid to ask your fishmonger to fillet flat fish.
[ترجمه گوگل]از اینکه از ماهی فروش خود بخواهید ماهی تخت را فیله کند، نترسید
[ترجمه ترگمان]از ماهی فروش به ماهی پهن فیل نترس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I got the fishmonger to skin the fish which helped save on the preparation time.
[ترجمه گوگل]من از ماهی فروش خواستم پوست ماهی را ببندد که به صرفه جویی در زمان آماده سازی کمک کرد
[ترجمه ترگمان]ماهی فروشی را آوردم که به ماهی که در زمان تدارک کمک می کرد کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'll ask the fishmonger if he can order three dozen oysters for me.
[ترجمه گوگل]از ماهی فروش می پرسم که آیا می تواند سه دوجین صدف برای من سفارش دهد
[ترجمه ترگمان]من از ماهی فروش می پرسم که آیا می تواند سه جین صدف برای من سفارش بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ask the fishmonger to bone the fish for you.
[ترجمه گوگل]از ماهی فروش بخواهید تا ماهی را برای شما استخوان کند
[ترجمه ترگمان]از ماهی فروشی بخواه که ماهی را برایت بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He must pay whatever the nearest fishmonger charges.
[ترجمه گوگل]او باید هر آنچه را که نزدیکترین ماهی فروش می گیرد، بپردازد
[ترجمه ترگمان]او باید به هر چیزی که از همه نزدیک تر باشد پول بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The fishmonger at the top, opposite the church[Sentence dictionary], was selling this last item.
[ترجمه گوگل]ماهی فروش در بالا، روبروی کلیسا [فرهنگ جملات]، این آخرین مورد را می فروخت
[ترجمه ترگمان]ماهی فروشی در بالا، روبروی کلیسا [ فرهنگ لغت حکم ]، این مورد آخری را می فروخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Gaston was a fishmonger who left evidence of his occupation on every hand he shook.
[ترجمه گوگل]گاستون یک ماهی فروش بود که با هر دستی که تکان می داد، شواهدی از شغل خود به جا می گذاشت
[ترجمه ترگمان]گاستون مانند ماهی فروشی بود که آثار خود را در هر دستی که تکان می خورد نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was an error because the fishmonger immediately started to cut a steak for her.
[ترجمه گوگل]این یک اشتباه بود زیرا ماهی فروش بلافاصله شروع به بریدن استیک برای او کرد
[ترجمه ترگمان]این یک اشتباه بود چون ماهی فروشی فورا شروع به بریدن گوشت برای او کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pickles, Mr, King Watkins's fishmonger.
[ترجمه گوگل]پیکلز، آقای، ماهی فروش کینگ واتکینز
[ترجمه ترگمان]ترشی، آقا، ماهی فروش، ماهی فروشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The fishmonger said,'sire, and see, all the fish are fresh. Won't you buy one? "
[ترجمه گوگل]ماهی فروش گفت: آقا، و ببینید، همه ماهی ها تازه هستند یکی نمیخری؟ "
[ترجمه ترگمان]ماهی فروش می گفت: اعلیحضرتا و ببینید همه ماهی ها تازه هستند یکی بخری؟ \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She bargained with the fishmonger over the price.
[ترجمه گوگل]او بر سر قیمت با ماهی فروش چانه زد
[ترجمه ترگمان]با ماهی فروشی سر قیمت چانه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Try to get your fishmonger to skin and gut the squid for you.
[ترجمه گوگل]سعی کنید ماهی‌فروشی خود را برای شما پوست کنده و ماهی مرکب را روده کند
[ترجمه ترگمان]سعی کنید ماهی فروشی خود را به پوست بگیرید و برای شما ماهی مرکب بخورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many years ago several small businesses flourished, besides farming; a cobbler, fishmonger, fruiterer, village store and butcher.
[ترجمه گوگل]سال‌ها پیش، علاوه بر کشاورزی، چندین کسب‌وکار کوچک رونق گرفت پینه دوز، ماهی فروش، میوه فروش، مغازه روستایی و قصاب
[ترجمه ترگمان]سال ها پیش چندین شرکت کوچک، به جز کشاورزی، a، ماهی فروشی، ماهی فروشی، فروشی و قصابی، رونق یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The zinc-lined drawers held lumps of ice delivered weekly by the fishmonger.
[ترجمه گوگل]کشوهای با روکش روی تکه‌های یخی را در خود جای می‌دادند که هر هفته توسط ماهی‌فروش تحویل داده می‌شد
[ترجمه ترگمان]The روی هم انباشته از یخ بود که هفتگی از ماهی فروشی به فروش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماهی فروش (اسم)
fishmonger

فروشنده ماهی (اسم)
fishmonger

انگلیسی به انگلیسی

• fish dealer, one who sells fish
a fishmonger is a shopkeeper who sells fish.

پیشنهاد کاربران

بپرس