fishing rod

/ˈfɪʃɪŋˈrɑːd//ˈfɪʃɪŋrɒd/

میله ی ماهی گیری (که سر آن ریسمان و قلاب دارد و مجهز به قرقره و ضامن هم می باشد)، چوب ماهی گیری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a long thin flexible rod, usu. equipped with a reel as well as a line and hook, that is used in catching fish.
مشابه: pole

جمله های نمونه

1. He was given a fishing rod for his birthday.
[ترجمه گوگل]برای تولدش یک چوب ماهیگیری به او دادند
[ترجمه ترگمان]برای تولدش یک چوب ماهیگیری به او داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The weight of fish snapped the fishing rod in two.
[ترجمه گوگل]وزن ماهی چوب ماهیگیری را دو نیم کرد
[ترجمه ترگمان]وزن ماهی قلاب ماهیگیری را به دو پاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I rested my fishing rod against a pine bough.
[ترجمه گوگل]چوب ماهیگیری ام را روی شاخه کاج گذاشتم
[ترجمه ترگمان]چوب ماهیگیری خود را روی شاخه درختی تکیه دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You catch fish with a fishing rod.
[ترجمه گوگل]شما با چوب ماهیگیری ماهی می گیرید
[ترجمه ترگمان]ماهی گیری با یک چوب ماهیگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She had his fishing rod still, his old saddle.
[ترجمه گوگل]چوب ماهیگیری اش، زین قدیمی اش را هنوز نگه داشته بود
[ترجمه ترگمان]چوب ماهیگیری خود را هنوز در دست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Lucker finds his fishing rod, and flexes it like a whip.
[ترجمه گوگل]لوکر چوب ماهیگیری خود را پیدا می کند و آن را مانند شلاق خم می کند
[ترجمه ترگمان]Lucker چوب ماهیگیری خود را پیدا می کند و چون شلاقی به آن می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Slacken off the line, and pull the fishing rod towards you.
[ترجمه گوگل]از خط خارج شوید و چوب ماهیگیری را به سمت خود بکشید
[ترجمه ترگمان]طناب را بکش کنار و چوب ماهیگیری را به طرف خودت بکش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This fishing rod is made of bamboo.
[ترجمه گوگل]این چوب ماهیگیری از بامبو ساخته شده است
[ترجمه ترگمان] این چوب ماهیگیری از بامبو درست شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wait, you have to take your fishing rod and bait first.
[ترجمه گوگل]صبر کنید، ابتدا باید چوب ماهیگیری و طعمه خود را بردارید
[ترجمه ترگمان]صبر کن، تو باید از چوب ماهیگیری و طعمه استفاده کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "How, haven't harvested?"Connect pure north to jilt fishing rod under go to.
[ترجمه گوگل]"چطور، برداشت نکرده‌ای؟" شمال خالص را به چوب ماهیگیری زیر وصل کنید
[ترجمه ترگمان]\" چگونه، برداشت نشده است؟ شمال را به میله ماهیگیری jilt وصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The fishing rod is made of split bamboo.
[ترجمه گوگل]چوب ماهیگیری از بامبو شکافته ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]چوب ماهیگیری از چوب بامبو درست شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The tip of the fishing rod was bucking violently.
[ترجمه گوگل]نوک چوب ماهیگیری به شدت تکان می خورد
[ترجمه ترگمان]نوک چوب ماهیگیری به شدت تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was taught how to cast back his fishing rod.
[ترجمه گوگل]به او آموزش داده شد که چگونه چوب ماهیگیری خود را عقب بیندازد
[ترجمه ترگمان]یاد گرفته بود که چطور چوب ماهیگیری خود را عقب بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thinking fast, he dropped his fishing rod, then lifted his legs to try to kick his way out of the waders.
[ترجمه گوگل]در حالی که سریع فکر می‌کرد، عصای ماهیگیری‌اش را رها کرد، سپس پاهایش را بلند کرد و سعی کرد با لگد راهش را از میان سرنشینان بیرون بیاورد
[ترجمه ترگمان]به سرعت فکر کرد، چوب ماهیگیری خود را رها کرد، سپس پاهایش را بلند کرد تا از پای پیاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. 'Your fishing rod gets rather rusty ; don't it, father?'.
[ترجمه پرنیا] چوب ماهیگیری شما تا حدی زنگ زده است، این طور نیست، پدر؟
|
[ترجمه گوگل]چوب ماهیگیری شما زنگ زده می شود اینطور نیست، پدر؟
[ترجمه ترگمان]چوب ماهیگیری شما تا حدی زنگ زده است، این طور نیست، پدر؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نفت] ساقه ی مانده گیری

انگلیسی به انگلیسی

• specialized stick used for catching fish
a fishing rod is a pole with a line and hook attached to it which is used for fishing.

پیشنهاد کاربران

fishing rod ( n ) ( fɪʃɪŋ rɑd ) ( also rod, fishing pole ) =a long wooden or plastic stick with a fishing line and hook attached to it, which is used for catching fish
fishing rod
قلاب
در پارسی: نِشپیل
ماهیگیری وقلاب
لَنسِر ماهیگیری
قلاب ماهی گیری
قلاب ماهی گیری 🐟🐟🎣🎣
وسیله ای که با ماهی میگیرند

بپرس