• : تعریف: a long thin flexible rod, usu. equipped with a reel as well as a line and hook, that is used in catching fish. • مشابه: pole
جمله های نمونه
1. He was given a fishing rod for his birthday.
[ترجمه گوگل]برای تولدش یک چوب ماهیگیری به او دادند [ترجمه ترگمان]برای تولدش یک چوب ماهیگیری به او داده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The weight of fish snapped the fishing rod in two.
[ترجمه گوگل]وزن ماهی چوب ماهیگیری را دو نیم کرد [ترجمه ترگمان]وزن ماهی قلاب ماهیگیری را به دو پاره کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I rested my fishing rod against a pine bough.
[ترجمه گوگل]چوب ماهیگیری ام را روی شاخه کاج گذاشتم [ترجمه ترگمان]چوب ماهیگیری خود را روی شاخه درختی تکیه دادم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. You catch fish with a fishing rod.
[ترجمه گوگل]شما با چوب ماهیگیری ماهی می گیرید [ترجمه ترگمان]ماهی گیری با یک چوب ماهیگیری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She had his fishing rod still, his old saddle.
[ترجمه گوگل]چوب ماهیگیری اش، زین قدیمی اش را هنوز نگه داشته بود [ترجمه ترگمان]چوب ماهیگیری خود را هنوز در دست داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Lucker finds his fishing rod, and flexes it like a whip.
[ترجمه گوگل]لوکر چوب ماهیگیری خود را پیدا می کند و آن را مانند شلاق خم می کند [ترجمه ترگمان]Lucker چوب ماهیگیری خود را پیدا می کند و چون شلاقی به آن می زند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Slacken off the line, and pull the fishing rod towards you.
[ترجمه گوگل]از خط خارج شوید و چوب ماهیگیری را به سمت خود بکشید [ترجمه ترگمان]طناب را بکش کنار و چوب ماهیگیری را به طرف خودت بکش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. This fishing rod is made of bamboo.
[ترجمه گوگل]این چوب ماهیگیری از بامبو ساخته شده است [ترجمه ترگمان] این چوب ماهیگیری از بامبو درست شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Wait, you have to take your fishing rod and bait first.
[ترجمه گوگل]صبر کنید، ابتدا باید چوب ماهیگیری و طعمه خود را بردارید [ترجمه ترگمان]صبر کن، تو باید از چوب ماهیگیری و طعمه استفاده کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. "How, haven't harvested?"Connect pure north to jilt fishing rod under go to.
[ترجمه گوگل]"چطور، برداشت نکردهای؟" شمال خالص را به چوب ماهیگیری زیر وصل کنید [ترجمه ترگمان]\" چگونه، برداشت نشده است؟ شمال را به میله ماهیگیری jilt وصل کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The fishing rod is made of split bamboo.
[ترجمه گوگل]چوب ماهیگیری از بامبو شکافته ساخته شده است [ترجمه ترگمان]چوب ماهیگیری از چوب بامبو درست شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The tip of the fishing rod was bucking violently.
[ترجمه گوگل]نوک چوب ماهیگیری به شدت تکان می خورد [ترجمه ترگمان]نوک چوب ماهیگیری به شدت تکان می خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He was taught how to cast back his fishing rod.
[ترجمه گوگل]به او آموزش داده شد که چگونه چوب ماهیگیری خود را عقب بیندازد [ترجمه ترگمان]یاد گرفته بود که چطور چوب ماهیگیری خود را عقب بیندازد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Thinking fast, he dropped his fishing rod, then lifted his legs to try to kick his way out of the waders.
[ترجمه گوگل]در حالی که سریع فکر میکرد، عصای ماهیگیریاش را رها کرد، سپس پاهایش را بلند کرد و سعی کرد با لگد راهش را از میان سرنشینان بیرون بیاورد [ترجمه ترگمان]به سرعت فکر کرد، چوب ماهیگیری خود را رها کرد، سپس پاهایش را بلند کرد تا از پای پیاده شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. 'Your fishing rod gets rather rusty ; don't it, father?'.
[ترجمه پرنیا] چوب ماهیگیری شما تا حدی زنگ زده است، این طور نیست، پدر؟
|
[ترجمه گوگل]چوب ماهیگیری شما زنگ زده می شود اینطور نیست، پدر؟ [ترجمه ترگمان]چوب ماهیگیری شما تا حدی زنگ زده است، این طور نیست، پدر؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[نفت] ساقه ی مانده گیری
انگلیسی به انگلیسی
• specialized stick used for catching fish a fishing rod is a pole with a line and hook attached to it which is used for fishing.
پیشنهاد کاربران
fishing rod ( n ) ( fɪʃɪŋ rɑd ) ( also rod, fishing pole ) =a long wooden or plastic stick with a fishing line and hook attached to it, which is used for catching fish