صید کردن
and children have time to play and to fish for trouts in the brook. Avery often brought a trout home in his pocket,
و بچه ها وقت دارند بازی کنند و در نهر ماهی قزل آلا صید کنند. اِیوِری اغلب یک قزل آلا را در جیبش به خانه می آورد.
و بچه ها وقت دارند بازی کنند و در نهر ماهی قزل آلا صید کنند. اِیوِری اغلب یک قزل آلا را در جیبش به خانه می آورد.
دنبال چیزی بودن
تلاش کردن برای به دست آوردن اطلاعات با پرسیدن سوالات غیرمستقیم یا گاه به گاه.
مثال؛
... [مشاهده متن کامل]
Fish for : try to catch some information and details جستجو کردن
The Police were fishing for missed child of the Senator before they infomed he assasinated in the wood
پلیس بدنبال فرزند گم شده سناتور میگشت تا این که با خبر شدند او در جنگل به قتل رسیده است
پلیس بدنبال فرزند گم شده سناتور میگشت تا این که با خبر شدند او در جنگل به قتل رسیده است
بخواهید یا سعی کنید چیزی را بصورت غیر مستقیم بدست آورید
جستجو کردن .