1. fish and game regulations
مقررات ماهی گیری و شکار
2. fish are abundant in the caspian
در دریای خزر ماهی فراوان است.
3. fish cakes
شامی ماهی
4. fish egg
خاویار،اشپل،اشپیل
5. fish meal
آرد ماهی
6. fish nibbled at the bait
ماهی ها طعمه را گاز زدند.
7. fish occur in most lakes
اکثر دریاچه ها دارای ماهی هستند.
8. fish smell repelled her
بوی ماهی او را بیزار می کرد.
9. fish steak
استیک ماهی
10. fish swimming in the lucid stream
ماهی هایی که در آب زلال نهر شنا می کردند
11. fish tank
غرابه ی ماهی،تانک ماهی
12. fish in troubled water
از آب گل آلود ماهی گرفتن،از اوضاع نابسامان به سود خود استفاده کردن
13. fish or cut bait!
یاحسابی کوشش کن یا اصلا دست بردار!
14. fish out
(با ماهیگیری بیش از حد) ماهی جایی را تمام کردن
15. fish out of something
(پس از جستجو) پیدا کردن یا در آوردن
16. a fish and bird preserve
منطقه ی حفاظت شده ی ماهی و پرندگان
17. a fish bone got stock in his throat
استخوان ماهی در گلوی او گیر کرد.
18. a fish farm
پروردگاه ماهی
19. a fish fillet
فیله ی ماهی
20. a fish market
بازار ماهی
21. a fish plate
یک وعده خوراک ماهی
22. a fish with yellow longitudinal stripes
یک ماهی با خطوط راه راه زرد و طولی
23. bears fish in the river
خرس ها در رودخانه ماهی می گیرند.
24. deboned fish
ماهی استخوان درآورده
25. fried fish
(گوشت) ماهی سرخ کرده
26. live fish
ماهی زنده
27. most fish and reptiles are coldblooded
اکثر ماهیان و خزندگان خونسرد هستند.
28. planked fish
ماهی پخته شده روی تخته
29. poached fish
ماهی آب پز شده
30. saltwater fish
ماهی آب شور
31. shell fish
جانور صدف دار
32. smoked fish
ماهی دودی
33. some fish are bony
برخی ماهی ها خیلی استخوان دارند.
34. some fish burrow into the mud at the bottom of the lake and lay eggs there
برخی ماهیان،گل ته دریاچه را سوراخ می کنند و در آن تخم می گذارند.
35. some fish jump out of the water several feet
برخی از ماهی ها چند پا از داخل آب به بیرون جهش می کنند.
36. the fish began to die en masse
ماهی ها همگی شروع به مردن کردند.
37. the fish flopped helplessly on the beach
ماهی بیهوده روی ساحل تقلا می کرد.
38. the fish kept leaping out of the water
ماهی ها مرتبا از آب به بالا جست می زدند.
39. the fish slithered among the shallow stones
ماهی در لابلای سنگ های سطح آب حرکت کرد.
40. the fish was jerking and tumbling on the fishing boat's deck
ماهی،روی عرشه ی کشتی ماهی گیری می جنبید و معلق می زد.
41. the fish were rooting in the mud for food
ماهیان به دنبال خوراک داخل گل و لای را جستجو می کردند.
42. the fish will not mesh today
امروز ماهی ها به تور نمی افتند.
43. to fish a stream
در جویبار صید کردن
44. to fish for pearls
مروارید صید کردن
45. other fish to fry
کارهای مهمتری که باید انجام شود
46. a cannibal fish
ماهی همگون خوار
47. a freshwater fish
ماهی آب شیرین
48. a loud fish smell
بوی تند ماهی
49. a salient fish
ماهی جهنده
50. a slippery fish
ماهی لیز
51. a stinking fish
یک ماهی بد بو
52. for a fish water is the natural medium
محیط طبیعی برای ماهی آب است.
53. fry the fish for three minutes, then turn it and fry the other side
ماهی را سه دقیقه سرخ بکن و سپس آن را پشت و رو کرده و طرف دیگر را سرخ کن.
54. to catch fish with a hook
با قلاب ماهی گرفتن
55. to salt fish
ماهی را نمک سود کردن
56. today, the fish are not biting
امروز ماهی ها به طعمه ی سرقلاب علاقه ای نشان نمی دهند.
57. like a fish out of water
ناراحت،در جایی نامناسب،در محذور
58. different kinds of fish
انواع ماهی ها
59. don't eat the fish bones!
استخوان ماهی را نخور!
60. few of the fish attain any size
تعداد کمی از ماهی ها بزرگ می شوند.
61. he caught five fish
او پنج تا ماهی گرفت.
62. he hooked three fish
او با قلاب سه ماهی گرفت.
63. he started to fish around for a match
او شروع کرد به جستجو برای کبریت.
64. not a single fish of all the draft was good for eating
حتی یکی از ماهی های درون تور هم به درد خوردن نمی خورد.
65. she drowned the fish in a watery sauce
او ماهی را در سس آبکی خواباند.
66. this kind of fish does not limit itself to fresh water
این نوع ماهی خودش را به آب شیرین محدود نمی کند.
67. to reel a fish in
(با پیچیدن ریسمانی دور قرقره ی ماهیگیری) ماهی را گرفتن
68. worms are good fish bait
کرم برای ماهیگیری گولزنه ی خوبی است.
69. drink like a fish
در می خوارگی زیاده روی کردن