firstly

/ˈfɜːrstli//ˈfɜːstli/

معنی: اولا، در مرحله اول
معانی دیگر: نخست (آنکه)، در وهله ی اول، در آغاز

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: to start with; first.
متضاد: finally, last, lastly
مشابه: first

جمله های نمونه

1. The problems are twofold - firstly, economic, and secondly, political.
[ترجمه گوگل]مشکلات دوگانه است - اولاً اقتصادی و دوم سیاسی
[ترجمه ترگمان]مشکلات دوگانه است - اول، اقتصادی، و دوم، سیاسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I want two things from my boss - firstly, a pay rise, and secondly, a longer contract.
[ترجمه گوگل]من از رئیسم دو چیز می خواهم - اول افزایش حقوق و دوم، یک قرارداد طولانی تر
[ترجمه ترگمان]من دو چیز از رئیسم می خواهم - اول، افزایش حقوق، و ثانیا، یک قرارداد دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Firstly, it's expensive, and secondly, it's too slow.
[ترجمه Esmaeil Tajik] اولا، این گران است، و دوما، این خیلی کند است.
|
[ترجمه گوگل]اولا گران است و ثانیا خیلی کند است
[ترجمه ترگمان]اول، گران قیمت است و دوم، خیلی کند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You need, firstly, a strong independent board of directors and secondly, an experienced and dedicated staff.
[ترجمه گوگل]شما اولاً به یک هیئت مدیره مستقل قوی و در مرحله دوم به یک کادر مجرب و متعهد نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، یک هییت مستقل قوی از مدیران و دوم، یک کادر باتجربه و اختصاصی نیاز دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Firstly, they are not efficient, and secondly, they are expensive to make.
[ترجمه گوگل]اولاً آنها کارآمد نیستند و ثانیاً ساخت آنها گران است
[ترجمه ترگمان]در درجه اول، آن ها کارآمد نیستند، و دوم، ساختن آن ها هزینه بر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Firstly, they must make certain that their pension needs are adequately catered for.
[ترجمه گوگل]اولاً، آنها باید مطمئن شوند که نیازهای بازنشستگی آنها به اندازه کافی تأمین می شود
[ترجمه ترگمان]در درجه اول، آن ها باید اطمینان حاصل کنند که نیازهای بازنشستگی آن ها به اندازه کافی برآورده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There are three factors to take into account: firstly cost, secondly time, and thirdly staff.
[ترجمه گوگل]سه عامل وجود دارد که باید در نظر گرفته شود: اول هزینه، دوم زمان، و سوم کارکنان
[ترجمه ترگمان]سه عامل وجود دارد که باید در نظر گرفته شود: اول هزینه، دوم زمان، و پرسنل ثالثا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Firstly, I would like to thank everyone who has contributed to this success.
[ترجمه گوگل]ابتدا از همه کسانی که در این موفقیت سهیم بوده اند تشکر می کنم
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، دوست دارم از همه کسانی که به این موفقیت کمک کرده اند تشکر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You should gather yourself together firstly under conditions of great danger.
[ترجمه گوگل]ابتدا باید خود را در شرایط خطر بزرگ جمع کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید ابتدا خودتان را تحت شرایط خطر بزرگ گرد هم جمع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Firstly, loan demand must come from creditworthy customers who can guarantee loan repayment at a future date.
[ترجمه گوگل]اولاً، تقاضای وام باید از مشتریان معتبری باشد که می توانند بازپرداخت وام را در تاریخ آینده تضمین کنند
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، تقاضای وام باید از سوی مشتریان creditworthy باشد که می توانند بازپرداخت وام را در تاریخ آینده تضمین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Firstly, over the past few years, it has acquired various software businesses with related but incompatible products.
[ترجمه گوگل]اولاً، در چند سال گذشته، کسب‌وکارهای نرم‌افزاری مختلفی را با محصولات مرتبط اما ناسازگار به دست آورده است
[ترجمه ترگمان]در مرحله اول، طی چند سال گذشته، این کشور به کسب و کاره ای مختلف نرم افزار با محصولات مرتبط اما ناسازگار دست یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Firstly, improved police efficiency will affect the rate of recorded crime.
[ترجمه گوگل]اولاً، بهبود کارآیی پلیس بر میزان جرایم ثبت شده تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، بهبود راندمان پلیس بر نرخ جرم ثبت شده تاثیر خواهد گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Firstly people will have more-frequent contact with many more of their neighbours.
[ترجمه گوگل]اولاً مردم با تعداد بیشتری از همسایگان خود تماس بیشتری خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]ابتدا افراد با بسیاری از همسایگان خود ارتباط بیشتری برقرار خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اولا (قید)
first, firstly, imprimis

در مرحله اول (قید)
firstly

انگلیسی به انگلیسی

• first of all, in the first place, before all else
you use firstly when you are about to mention the first in a series of items.

پیشنهاد کاربران

پیش از همه
نخست
نخست آنکه/اینکه
نخست. اول. در وهله اول. اولا
مثال:
Firstly this village is not very hot or very cold.
در وهله ی اول این روستا نه زیاد گرم است و نه زیاد سرد.
در درجه ی اول
ابتدا
Primarily
Initially
To start with
At first
Originally

بپرس