firmness

/ˈfɜːrmnəs//ˈfɜːmnəs/

معنی: متانت، سفتی، محکمی، ثبات و استحکام، پا بر جایی
معانی دیگر: ثبات واستحکام

جمله های نمونه

1. Love asks faith, and faith firmness.
[ترجمه گوگل]عشق ایمان می خواهد و ایمان استحکام
[ترجمه ترگمان]عشق، ایمان، و استحکام ایمان را طلب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Love asks faith, and faith asks firmness.
[ترجمه گوگل]عشق ایمان می خواهد و ایمان استحکام می خواهد
[ترجمه ترگمان]عشق از ایمان و ایمان می پرسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The new teacher has a reputation for firmness and is unlikely to tolerate misbehaviour.
[ترجمه گوگل]معلم جدید به محکم بودن شهرت دارد و بعید است که رفتار نادرست را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]معلم جدید به ثبات شهرت دارد و بعید است سو رفتار را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's a case of finding the mean between firmness and compassion.
[ترجمه گوگل]این موردی برای یافتن میانگین بین استحکام و شفقت است
[ترجمه ترگمان]این یک مورد پیدا کردن رابطه بین ثبات و دلسوزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The firmness of his handshake reassured me.
[ترجمه گوگل]محکم دست دادنش به من اطمینان داد
[ترجمه ترگمان]استحکام دست دادن او به من اطمینان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Your recalcitrance obliges firmness on my part.
[ترجمه گوگل]سرکشی شما، قاطعیت من را ملزم می کند
[ترجمه ترگمان]recalcitrance، ثبات و استحکام شما را به من تحمیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This situation needs to be handled with firmness yet encouragement.
[ترجمه گوگل]این وضعیت باید با قاطعیت و در عین حال تشویق شود
[ترجمه ترگمان]این موقعیت نیاز داره تا با ثبات و ثبات در این موقعیت قرار بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wilson refused their offer with immovable firmness.
[ترجمه گوگل]ویلسون پیشنهاد آنها را با قاطعیت رد کرد
[ترجمه ترگمان]ویل سن پیشنهاد خود را با ثبات و استحکام کامل رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It gives stamina and firmness of purpose by conserving vital energy.
[ترجمه گوگل]با حفظ انرژی حیاتی، استقامت و استحکام هدف را می بخشد
[ترجمه ترگمان]این کار به استقامت و استحکام هدف با حفظ انرژی حیاتی کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bed's firmness suited him.
[ترجمه گوگل]سفتی تخت برایش مناسب بود
[ترجمه ترگمان]استحکام تخت برای او مناسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gradually they become more pronounced, as firmness and flexibility is lost.
[ترجمه گوگل]به تدریج آنها برجسته تر می شوند، زیرا استحکام و انعطاف پذیری از بین می رود
[ترجمه ترگمان]به تدریج آن ها بیشتر تلفظ می شوند، به عنوان ثبات و انعطاف پذیری از دست می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lacking firmness of will, character, or purpose ; irresolute.
[ترجمه گوگل]عدم استحکام اراده، شخصیت یا هدف؛ بی اراده
[ترجمه ترگمان]بدون اراده اراده، شخصیت یا هدف یا اراده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The trait of resoluteness as firmness of character or purpose .
[ترجمه گوگل]ویژگی مصمم بودن به عنوان استحکام شخصیت یا هدف
[ترجمه ترگمان]ویژگی of به عنوان ثبات شخصیت یا هدف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Again, we turn to the past f firmness, but no belligerence, and by no belligerence.
[ترجمه گوگل]باز هم به استحکام گذشته می رویم، اما نه جنگ طلبی، و نه جنگ طلبی
[ترجمه ترگمان]دوباره، ما به ثبات و ثبات گذشته نگاه می کنیم، ولی کج خلقی نیست، و با هیچ کج خلقی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متانت (اسم)
equanimity, constancy, calmness, sobriety, serenity, placidity, firmness, self-possession

سفتی (اسم)
tension, tenacity, hardness, density, rigidity, solidity, firmness, stiffness, tightness, fastness, toughness

محکمی (اسم)
stability, solidity, firmness, fastness

ثبات و استحکام (اسم)
firmness

پا بر جایی (اسم)
stability, firmness, inviolability, immutability

تخصصی

[نساجی] ثبات - استحکام

انگلیسی به انگلیسی

• stability; steadiness; strength; soundness; sturdiness; assertiveness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : firm
✅️ اسم ( noun ) : firmness
✅️ صفت ( adjective ) : firm
✅️ قید ( adverb ) : firmly / firm
سرسختی
ثبات قدم
firmness ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: سفتی 1
تعریف: خاصیت مادۀ غذایی ای که بافت آن فشرده و سخت است
{معماری} استواری

بپرس