معنی: خط اتش، خط شلیکمعانی دیگر: خط آتش (که از آنجا به سوی دشمن شلیک می شود)، سربازانی که در راستای آتش مستقر هستند، 1- (در جبهه ی جنگ) خط آتش، محل تیراندازی 2- محل انتقاد و خرده گیری، خط شلیک خط اتش
• (1)تعریف: the line or set of positions from which troops fire at an enemy or targets.
• (2)تعریف: the troops stationed on this line.
• (3)تعریف: the forefront or most exposed position in any activity or endeavor.
- The president is really on the firing line for his controversial policies.
[ترجمه گوگل] رئیس جمهور به دلیل سیاست های جنجالی خود واقعاً در خط آتش است [ترجمه ترگمان] رئیس جمهور واقعا به خاطر سیاست های بحث برانگیز خود، در خط آتش قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. firing-line
1- (در جبهه ی جنگ) خط آتش،محل تیراندازی 2- محل انتقاد و خرده گیری
2. Any hostages in the firing line would have been sacrificed.
[ترجمه گوگل]هر گروگانی در خط تیراندازی قربانی می شد [ترجمه ترگمان]هر کدام از گروگان ها در صف اخراج قربانی می شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He found himself in the firing line for his sexist remarks.
[ترجمه م] اوبه دلیل اظهارات جنسی خودرامورد انتقاد یافت
|
[ترجمه گوگل]او به دلیل اظهارات جنسی خود در خط تیراندازی قرار گرفت [ترجمه ترگمان]او خود را در خط آتش برای طرفداری از تبعیض جنسیتی خود یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Foreign banks are in the firing line too.
[ترجمه گوگل]بانک های خارجی نیز در خط تیراندازی هستند [ترجمه ترگمان]بانک های خارجی نیز در خط آتش قرار دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The employment secretary found himself in the firing line over recent job cuts.
[ترجمه گوگل]منشی استخدامی خود را در خط اخراج به دلیل کاهش مشاغل اخیر دید [ترجمه ترگمان]منشی استخدام خود را در خط آتش بر سر کاهش کار پیدا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The Law Society too was in the firing line.
[ترجمه گوگل]انجمن حقوق نیز در خط تیراندازی بود [ترجمه ترگمان]جامعه قانون نیز در صف اخراج قرار داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Its application does put its exponents in the firing line of critical appraisal.
[ترجمه گوگل]کاربرد آن شارحان خود را در خط شلیک ارزیابی انتقادی قرار می دهد [ترجمه ترگمان]کاربرد آن نماهای خود را در خط آتش ارزیابی انتقادی قرار می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Foreign tourists are also in the firing line.
[ترجمه گوگل]گردشگران خارجی نیز در خط تیراندازی هستند [ترجمه ترگمان]گردشگران خارجی نیز در خط آتش قرار دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Young players found themselves too much in the firing line.
[ترجمه گوگل]بازیکنان جوان بیش از حد خود را در خط تیر می دیدند [ترجمه ترگمان]بازیکنان جوان خود را بیش از حد در خط آتش یافتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Mother will they put me in the firing line?
[ترجمه گوگل]مادر مرا در خط تیر می گذارند؟ [ترجمه ترگمان]مادر مرا در خط آتش قرار می دهند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The firing line is where the action is.
[ترجمه گوگل]خط شلیک جایی است که عمل انجام می شود [ترجمه ترگمان]خط آتش جایی است که عمل انجام می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Italy is again in the firing line.
[ترجمه گوگل]ایتالیا دوباره در خط تیراندازی است [ترجمه ترگمان]ایتالیا دوباره در خط آتش قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. What clues might tell you you're on the firing line?
[ترجمه گوگل]چه سرنخ هایی ممکن است به شما بگوید که در خط تیراندازی هستید؟ [ترجمه ترگمان]چه سرنخی می تواند به شما بگوید که در خط آتش هستید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. And some sources believe the proposal for a £75m prison at Fazakerley is one option now in the firing line.
[ترجمه گوگل]و برخی منابع بر این باورند که پیشنهاد یک زندان 75 میلیون پوندی در فازاکرلی یکی از گزینههایی است که اکنون در خط تیراندازی قرار دارد [ترجمه ترگمان]و برخی منابع بر این باورند که پیشنهاد ۷۵ میلیون پوند زندان در Fazakerley یک گزینه دیگر در خط اخراج است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
خط اتش (اسم)
firing line
خط شلیک (اسم)
firing line
تخصصی
[زمین شناسی] سیم آتش سیم آتش ازپناهگاه تاسیم رابط ادامه دارد.سیم آتش سیم دولایی است که دورقرقره ای پیچیده شده و بارها مورداستفاده قرارمیگیرد.سیم آتش بایدمقاومت مکانیکی کافی دربرابر ضربات ناشی ازسنگهای پرتاب شده راداشته باشدوتوسط سنگهای نوک تیزدرحال پهن کردن روی زمین خراشیده نشود.
انگلیسی به انگلیسی
• position at which troops are stationed to fire upon targets or the enemy