• (1)تعریف: (sometimes used with a sing. verb) devices that burn or explode to produce noise, bright light, or a brilliant display of colors.
• (2)تعریف: an exhibition using such devices for entertainment.
• (3)تعریف: violent verbal exchanges, esp. between two people.
جمله های نمونه
1. fireworks illuminated the sky
آتشبازی آسمان را نورانی کرد.
2. there were fireworks on his birthday
روز تولدش آتش بازی بود.
3. the children were transported by the dazzle of the fireworks
درخشش آتش بازی بچه ها را به عالم دیگری برد.
4. The night skies will be aglow with fireworks.
[ترجمه گوگل]آسمان شب با آتش بازی می درخشد [ترجمه ترگمان] آسمان شب پر از آتیش و آتیش خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. What time do the fireworks start?
[ترجمه گوگل]آتش بازی ساعت چند شروع می شود؟ [ترجمه ترگمان]آتیش بازی کی شروع میشه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The display of fireworks on New Year's Eve is a fine spectacle.
[ترجمه گوگل]نمایش آتش بازی در شب سال نو منظره خوبی است [ترجمه ترگمان]نمایش آتش بازی در شب سال نو بسیار عالی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Fireworks have long been an American tradition on the Fourth of July.
[ترجمه گوگل]آتش بازی از دیرباز یک سنت آمریکایی در روز چهارم ژوئیه بوده است [ترجمه ترگمان]مراسم آتش بازی در چهارم جولای یک سنت آمریکایی بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I was attracted by the spectacular display of fireworks.
[ترجمه گوگل]نمایش دیدنی آتش بازی من را جذب کرد [ترجمه ترگمان] من مجذوب نمایش نمایشی آتیش بازی بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The evening ended with a grand finale of fireworks and music.
[ترجمه گوگل]این شب با فینال بزرگ آتش بازی و موسیقی به پایان رسید [ترجمه ترگمان]بعد از تمام شدن شب، با یک قطعه بزرگ وسایل آتش بازی و موسیقی به پایان رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. All night long fireworks soared into the sky.
[ترجمه گوگل]تمام شب آتش بازی در آسمان اوج گرفت [ترجمه ترگمان]تمام شب آتش بازی به آسمان پرواز کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Be very careful when lighting fireworks.
[ترجمه ghazal] هنگام روشن کردن آتش بازی بسیار مراقب باشید.
|
[ترجمه گوگل]هنگام روشن کردن آتش بازی بسیار مراقب باشید [ترجمه ترگمان]در هنگام نورپردازی با دقت بسیار مراقب باشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They set off fireworks in their back garden.
[ترجمه گوگل]آنها در باغچه پشتی خود آتش بازی کردند [ترجمه ترگمان]آن ها وسایل آتش بازی را در باغچه پشت سرشان راه انداختند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Fireworks started at the stroke of ten.
[ترجمه گوگل]آتش بازی در ساعت ده شروع شد [ترجمه ترگمان]آتش بازی در ساعت ده آغاز شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Several of the fireworks were duds.
[ترجمه گوگل]تعدادی از آتش بازی ها دود بودند [ترجمه ترگمان]چند تا از آتش بازی خراب شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• striking display of light and sound produced by explosive devices; explosive fight or argument, display of temper
پیشنهاد کاربران
آتش بازی 🎆🎇
۱ - آتش بازی ۲ - آشوب ، جار و جنجال
شیطنت
Fireworks: آتش بازی We do lots of Fireworks ✨🧨🎇🎆on my cousins birthday