firewood

/ˈfaɪəˌrwʊd//ˈfaɪəwʊd/

معنی: هیزم
معانی دیگر: چوب بخاری، چوب سوختی، هیمه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: wood for cooking or heating.

جمله های نمونه

1. firewood was heaped in front of the house
هیزم ها را جلو خانه توده کرده بودند.

2. the heat latent in firewood
حرارت موجود (نهفته) در هیزم

3. to scout around for firewood
دنبال هیزم گشتن

4. They stacked the firewood in readiness for the evening campfire.
[ترجمه گوگل]آنها هیزم ها را برای آتش عصرگاهی آماده کردند
[ترجمه ترگمان]هیزم ها را برای آتش بازی شب آماده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He stacked the firewood in the backyard.
[ترجمه گوگل]هیزم ها را در حیاط پشتی چید
[ترجمه ترگمان]هیزم را در حیاط پشتی انباشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was chopping logs for firewood.
[ترجمه گوگل]داشت کنده های چوب را برای هیزم خرد می کرد
[ترجمه ترگمان]داشت هیزم برای هیزم خرد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One group left the camp to forage for firewood.
[ترجمه گوگل]یک گروه برای یافتن هیزم کمپ را ترک کردند
[ترجمه ترگمان]یک گروه اردوگاه را برای جستجوی هیزم ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Two young girls were collecting firewood.
[ترجمه گوگل]دو دختر جوان مشغول جمع آوری هیزم بودند
[ترجمه ترگمان]دو دختر جوان هیزم جمع می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He cut firewood in the hills every day.
[ترجمه گوگل]او هر روز در تپه ها هیزم می برید
[ترجمه ترگمان]هر روز هیزم در تپه ها می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The firewood was cut and bundled .
[ترجمه گوگل]هیزم بریده و بسته بندی شد
[ترجمه ترگمان]هیزم ها را خشک و خشک کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We can use those old shelves as firewood.
[ترجمه گوگل]می توانیم از آن قفسه های قدیمی به عنوان هیزم استفاده کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم از آن قفسه های قدیمی به عنوان هیزم استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The boys were set to work collecting firewood.
[ترجمه گوگل]پسرها مشغول جمع آوری هیزم شدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها مشغول جمع آوری هیزم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Cutting down fruit trees for firewood is a case of killing the goose that lays the golden eggs.
[ترجمه گوگل]قطع درختان میوه برای هیزم یک مورد از کشتن غازی است که تخم های طلایی می گذارد
[ترجمه ترگمان]بریدن درختان میوه برای سوخت یکی از موارد کشتن غاز است که تخم طلایی را بر روی آن می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Shall we chop these logs up for firewood?
[ترجمه گوگل]آیا این کنده ها را برای هیزم خرد کنیم؟
[ترجمه ترگمان]باید این چوب ها را برای هیزم خرد کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We started laying up firewood for the winter.
[ترجمه گوگل]شروع کردیم به چیدن هیزم برای زمستان
[ترجمه ترگمان]برای زمستان هیزم جمع می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هیزم (اسم)
wood, firewood

انگلیسی به انگلیسی

• wood used as fuel for a fireplace
firewood is wood that has been prepared for burning on a fire.
wood used as fuel for a fireplace

پیشنهاد کاربران

هیزم. هیمه
مثال:
As for the perverse, they will be firewood for hell.
و اما منحرفین، آنها هیزم جهنم خواهند بود.
�وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا�
She was shot by a sniper when she went out in search of firewood
هیزم

بپرس