firepower

/ˈfaɪrˌpɑːwər//ˈfaɪəpaʊə/

معنی: قدرت شلیک
معانی دیگر: (ارتش) قدرت آتش (حداکثر سرعت و ظرفیت تیر اندازی سلاح یا سرباز یا جوخه و غیره)، توان آتش، توان تیر اندازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the capability of a weapon, group of soldiers, ship, or the like to deliver fire.

(2) تعریف: the quantity of such fire.

جمله های نمونه

1. This concentration of airborne firepower wrought havoc with the enemy forces.
[ترجمه گوگل]این تمركز قدرت آتش هوابرد باعث ویرانی نیروهای دشمن شد
[ترجمه ترگمان]این تمرکز قدرت شلیک ما با نیروهای دشمن را به خود مشغول کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. America has enough firepower in the area to mount sustained air strikes.
[ترجمه گوگل]آمریکا قدرت آتش کافی در این منطقه برای انجام حملات هوایی مداوم دارد
[ترجمه ترگمان]آمریکا به اندازه کافی قدرت آتش در منطقه برای سوار شدن به حملات هوایی پایدار را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is no shortage of financial firepower to fund atomic research.
[ترجمه گوگل]هیچ کمبودی در نیروی آتش مالی برای تأمین مالی تحقیقات اتمی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ کمبود قدرت آتش مالی برای تامین بودجه تحقیقات اتمی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The company has enormous financial firepower.
[ترجمه گوگل]این شرکت از قدرت مالی بسیار بالایی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]این شرکت دارای قدرت آتش فراوانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This concentration of airborne firepower played havoc with the enemy forces.
[ترجمه گوگل]این تمرکز قدرت آتش هوابرد، نیروهای دشمن را ویران کرد
[ترجمه ترگمان]این تمرکز قدرت آتش هوابرد به نیروهای دشمن آسیب رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That meant that our track had more firepower than a walking infantry company.
[ترجمه گوگل]این بدان معنی بود که پیست ما از یک گروهان پیاده پیاده قدرت شلیک بیشتری داشت
[ترجمه ترگمان]این به این معنا بود که مسیر ما بیشتر از یک شرکت پیاده نظام در حال پیاده شدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Kevin's commandeered military vehicle had some pretty awesome firepower.
[ترجمه گوگل]خودروی نظامی تحت فرماندهی کوین قدرت شلیک فوق‌العاده‌ای داشت
[ترجمه ترگمان]ماشین نظامی \"کوین\" قدرت شلیک خیلی خوبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. None of us reckoned on the combined firepower of the national spotlight, powerful political opponents and, yes, our shortcomings.
[ترجمه گوگل]هیچ یک از ما قدرت شلیک مرکز توجه ملی، مخالفان سیاسی قدرتمند و بله، کمبودهای خود را در نظر نگرفتیم
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام از ما قدرت آتش اتحاد ملی، مخالفان سیاسی قدرتمند و، بله، کاستی های خود را حساب نکرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The crews made on-the-spot modifications to increase protection, firepower, or creature comforts.
[ترجمه گوگل]خدمه تغییراتی را در محل انجام دادند تا حفاظت، قدرت آتش یا راحتی موجودات را افزایش دهند
[ترجمه ترگمان]کارکنان اصلاحات در محل را برای افزایش محافظت، آتش، یا رفاه حیوانات انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dalek firepower threatens to destroy the expeditionary force until the attackers hit on the idea of disabling the city's power generators.
[ترجمه گوگل]قدرت آتش دالک تهدید می کند که نیروهای اعزامی را نابود می کند تا زمانی که مهاجمان به ایده از کار انداختن ژنراتورهای برق شهر دست یابند
[ترجمه ترگمان]قدرت آتش Dalek تهدید می کند تا نیروی اعزامی نیروهای اعزامی را تخریب کند تا زمانی که مهاجمان به ایده غیرفعال کردن ژنراتورهای برق شهر حمله کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Westmoreland was wrong to count on his superior firepower to grind us down.
[ترجمه گوگل]وست مورلند اشتباه کرد که روی قدرت آتش برتر خود حساب کرد تا ما را از پا درآورد
[ترجمه ترگمان]گناهش در مقابل قدرت برتری ما برای نابود کردن ما اشتباه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Yet fascination with firepower can be cumulative, leading to a quest for ever bigger and bloodier effects.
[ترجمه گوگل]با این حال، شیفتگی به قدرت شلیک می تواند تجمعی باشد و منجر به جستجوی اثرات بزرگتر و خونین تر شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، شیفتگی با قدرت آتش می تواند انباشته باشد و منجر به تلاش برای تاثیرات بزرگ تر و خونین ترین جنگ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were perfectly capable of turning the same firepower on me as they used on my customers.
[ترجمه گوگل]آنها کاملاً قادر بودند همان قدرت آتشی را که روی مشتریانم استفاده می کردند، به من وارد کنند
[ترجمه ترگمان]همان طور که از مشتریان من استفاده می کردند، قدرت شلیک به من را داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And there is no shortage of financial firepower to fund that search for growth.
[ترجمه گوگل]و هیچ کمبودی در نیروی آتش مالی برای تأمین بودجه این جستجو برای رشد وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]و هیچ کمبود قدرت آتش مالی برای تامین بودجه این جستجو برای رشد وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قدرت شلیک (اسم)
firepower

انگلیسی به انگلیسی

• effectiveness of a military force as measured by its weapons
the firepower of an army, ship, tank, or aircraft is the amount of ammunition it can fire.
effectiveness of a military force as measured by its weapons

پیشنهاد کاربران

قدرت تسلیحاتی - توان نظامی
پر سرو صدا، جنجالی
مانند: explosive headline
توانمندی، اثرگذاری.
Cambridge:
The amount of money or influence that a company, person, etc. has, especially an amount that gives them the opportunity to do something
e. g. : Some shareholders fear that he lacks the necessary firepower to tackle the job of finance director
توان نظامی
زرادخانه
قدرت اتش_قدرت نظامی _تمهیدات نظامی
پودر آتشین
میزان موجودی یک چیز مهم ( به عنوان مثال موجودی مالی )

بپرس