fire bell

جمله های نمونه

1. The fire bell went during his lecture.
[ترجمه گوگل]زنگ آتش در طول سخنرانی او به صدا درآمد
[ترجمه ترگمان]در حین سخنرانی، زنگ آتش به صدا درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The class had barely started when the fire bell rang.
[ترجمه گوگل]کلاس به سختی شروع شده بود که زنگ آتش به صدا درآمد
[ترجمه ترگمان]کلاس به سختی شروع به حرکت کرده بود که زنگ آتش سوزی به صدا درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was awakened from my sleep by a fire bell.
[ترجمه گوگل]زنگ آتش مرا از خواب بیدار کرد
[ترجمه ترگمان]از خواب بیدار شدم و از خواب بیدار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The clang of the fire bell aroused the town.
[ترجمه گوگل]صدای زنگ آتش شهر را بیدار کرد
[ترجمه ترگمان]صدای زنگ حریق شهر را تحریک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The owner accidentally set off the fire bell, and two fire engines arrived.
[ترجمه گوگل]مالک به طور تصادفی زنگ آتش را به صدا درآورد و دو ماشین آتش نشانی وارد شدند
[ترجمه ترگمان]صاحب صدا به طور تصادفی زنگ را به صدا درآورد و دو موتور روشن از راه رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In case of fire bell.
[ترجمه گوگل]در صورت زنگ آتش
[ترجمه ترگمان]در صورت آتش سوزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He clanged the fire bell.
[ترجمه گوگل]زنگ آتش را به صدا درآورد
[ترجمه ترگمان]زنگ آتش را به صدا در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The children were drilled to leave the classroom quickly when the fire bell rang.
[ترجمه گوگل]وقتی زنگ آتش به صدا درآمد بچه ها را مته سوراخ کردند تا سریع کلاس را ترک کنند
[ترجمه ترگمان]وقتی زنگ آتش سوزی به صدا درآمد بچه ها به سرعت از کلاس خارج شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• bell rung to give danger signal warning of a fire

پیشنهاد کاربران

زنگ اعلام آتشسوزی
زنگی که در صورت آتش سوزی به صدا در می آید

بپرس