fipple

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a wedgelike slitted plug that stops the upper end of certain musical instruments, such as the recorder, and through which the player blows air.

جمله های نمونه

1. A small fipple flute with with four finger and two thumb .
[ترجمه گوگل]فلوت کوچک فیپلی با چهار انگشت و دو انگشت شست
[ترجمه ترگمان]یک فلوت کوچک با چهار انگشت و دو انگشت شستش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A small fipple flute with with finger and two thumb .
[ترجمه گوگل]فلوت کوچک فیپلی با انگشت و دو انگشت شست
[ترجمه ترگمان]یک فلوت کوچک با انگشت و دو انگشت شستش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An object similar to a fipple in an organ pipe.
[ترجمه گوگل]جسمی شبیه به فیپل در لوله اندام
[ترجمه ترگمان]شی شبیه به fipple در لوله ارگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A small fipple flute with with four finger two thumb .
[ترجمه گوگل]فلوت کوچک فیپلی با چهار انگشت دو انگشت شست
[ترجمه ترگمان]یک فلوت کوچک fipple با چهار انگشت شستش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A small fipple flute with with four finger holes and two thumb holes .
[ترجمه گوگل]فلوت کوچک فیپلی با چهار سوراخ انگشت و دو سوراخ شست
[ترجمه ترگمان]یک فلوت کوچک با چهار انگشت و دو سوراخ انگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• block of wood in a woodwind musical instrument which directs the flow of air

پیشنهاد کاربران

بپرس