fiord

/fɪˈɔːrd//fɪˈɔːd/

معنی: فلات، ابدره
معانی دیگر: آبدره، fjord : جغ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: variant of fjord.

جمله های نمونه

1. Jenny let Adam descend from altitude towards the fiord, down to two hundred feet above the frozen water.
[ترجمه گوگل]جنی به آدام اجازه داد تا از ارتفاع به سمت فیورد، تا دویست فوت بالاتر از آب یخ زده پایین بیاید
[ترجمه ترگمان]جنی به ادم اجازه داد که از ارتفاع تا دویست متری بالای آب یخ زده پایین بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We ran into the shelter of Murchison Fiord, which is on the west side of Nordaustlandet.
[ترجمه مبین سلیمی] ما به درون پناهگاه Murchison Fiord، که در سمت غربی Nordaustlandet قرار دارد، دویدیم.
|
[ترجمه گوگل]ما به پناهگاه مورچیسون فیورد، که در سمت غربی نورداوستلندت است، دویدیم
[ترجمه ترگمان]ما به پناه گاه of fiord رسیدیم که در قسمت غربی Nordaustlandet قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Soon other residents from Grise Fiord, a remote Inuit hamlet in the Canadian High Arctic, traveled 50 miles by snowmobile to break holes in the ice so the whales could breathe.
[ترجمه گوگل]به زودی ساکنان دیگر از Grise Fiord، یک دهکده دورافتاده Inuit در قطب شمال کانادا، 50 مایل را با ماشین برفی طی کردند تا سوراخ های یخ را بشکنند تا نهنگ ها بتوانند نفس بکشند
[ترجمه ترگمان]به زودی ساکنان دیگری از grise Fiord، یک دهکده Inuit از راه دور در قطب شمال کانادا، ۵۰ مایل را برای شکستن سوراخ ها در یخ طی کرد تا وال ها بتوانند نفس بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Borup Fiord Pass on Ellesmere Island, shown in the top image, is the only known place where sulfur from a natural spring is deposited over ice.
[ترجمه گوگل]گذرگاه Borup Fiord در جزیره Ellesmere، که در تصویر بالا نشان داده شده است، تنها مکان شناخته شده ای است که گوگرد از یک چشمه طبیعی روی یخ رسوب می کند
[ترجمه ترگمان]گذرگاه Borup Fiord در خیابان السمر که در تصویر بالا نشان داده شده است تنها جایی است که در آن گوگرد از چشمه طبیعی روی یخ ته نشین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The purpose of the visit was to navigate into an ice-filled fiord.
[ترجمه گوگل]هدف از این بازدید حرکت به داخل یک فیورد پر از یخ بود
[ترجمه ترگمان]هدف از این دیدار، حرکت به درون یک fiord پر از یخ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. From Alta, which is a small fishing village, our chosen route took us over the high plateau towards Varanger Fiord.
[ترجمه گوگل]از آلتا، که یک دهکده ماهیگیری کوچک است، مسیر انتخابی ما را از فلات مرتفع به سمت وارانگر فیورد برد
[ترجمه ترگمان]از آلتا،، که یک روستای کوچک ماهیگیری است، مسیر انتخاب شده ما را در فلات مرتفع به سوی Varanger Fiord برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We weighed anchor next morning and sailed down the fiord on a calm sea.
[ترجمه گوگل]صبح روز بعد لنگر را وزن کردیم و در دریای آرام به سمت فیورد حرکت کردیم
[ترجمه ترگمان]صبح روز بعد لنگر انداختیم و در دریای آرام دریا لنگر انداختیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But the ship stood almost stationary, in calm water just inside the mouth of a fiord.
[ترجمه گوگل]اما کشتی تقریباً ساکن و در آب آرام درست در داخل دهانه یک فیورد ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]اما کشتی تقریبا بی حرکت ایستاده بود و آب آرام در دهانه یک fiord بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After one night in Bergen, participants take a cruise along the Sognefjord, the deepest and longest fiord in the world.
[ترجمه گوگل]پس از یک شب اقامت در برگن، شرکت‌کنندگان در امتداد سوگنفیورد، عمیق‌ترین و طولانی‌ترین فیورد در جهان، به گشت و گذار می‌پردازند
[ترجمه ترگمان]بعد از یک شب در برگن، شرکت کنندگان در امتداد the، عمیق ترین و طولانی ترین fiord در دنیا سفر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فلات (اسم)
plateau, fiord, fjord, table land

ابدره (اسم)
fiord, fjord

تخصصی

[عمران و معماری] آبدره
[زمین شناسی] آبدره شاخه یا خلیج کوچک شیبدار منشعب شده از دریا که پس از زیر آب رفتن بخشی از ناودان یا گودال یخزاری تشکیل شده است.
[آب و خاک] خور فورد

انگلیسی به انگلیسی

• narrow inlet of the sea bordered by steep cliffs, fjord

پیشنهاد کاربران

مسیر آبی که توسط دره ها احاطه شده است و میتوان آنرا آبدره نامید.
در نروژ ، فلات مرتفع و صخره دار بدون درخت

بپرس