finished

/ˈfɪnɪʃt//ˈfɪnɪʃt/

معنی: سپری، متناهی
معانی دیگر: فرزانه، با معرفت، فرهیخته، آموخته، والا، فراگشته، نابود، شکست خورده، کسی که کارش تمام است (یا کارش ساخته است)، پایان یافته، تمام (شده)، انجامیده، کامل (شده)، تکمیل (شده)، پرداخته، باکمال، مهذب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: completed; ended.
متضاد: alive, ongoing, unfinished
مشابه: accomplished, complete, done

(2) تعریف: highly skilled or polished.
مشابه: accomplished, consummate

(3) تعریف: perfected; refined.
متضاد: crude, rough
مشابه: accomplished, ripe

(4) تعریف: fated or subject to decisive downfall, ruin, or death.
مشابه: done for

جمله های نمونه

1. a finished artist
هنرمند پخته

2. a finished piano player
پیانو زن تمام و کمال

3. he finished his food and ordered another serving
خوراک خود را تمام کرد و یک پرس دیگر سفارش داد.

4. he finished his plate and asked for seconds
بشقاب خود را تمام کرد و درخواست خوراک دوباره کرد.

5. he finished his talk with a prayer
او سخنرانی خود را با یک دعا خاتمه داد.

6. he finished the journey but suffered great discomfort
او سفر را به پایان رساند ولی خیلی ناراحتی کشید.

7. he finished third in wrestling
او در کشتی سوم شد.

8. we finished our supply of fuel
ما موجودی سوخت خود را تمام کردیم.

9. we finished up the work in two hours
کار را دو ساعته تمام کردیم.

10. anyhow, we finished the work
به هر حال کار را تمام کردیم.

11. haven't you finished this book yet!
هنوز این کتاب را تمام نکرده ای !

12. he is finished
کار او ساخته است.

13. he who finished (the work) did the work
کار را که کرد،آنکه تمام کرد

14. his brother finished last
برادرش آخر شد.

15. hustling workers finished the bridge in a week
کارگران پرکار پل را ظرف یک هفته تمام کردند.

16. the drought finished off many farmers
خشکسالی کلک کشاورزان بسیاری را کند.

17. there, it's finished
خب،تمام شد!

18. when he finished his speech, the whole room stood up and clapped
وقتی سخنرانی خود را تمام کرد همه ی اهل اتاق بلند شدند و کف زدند.

19. i had scarcely finished dinner when he arrived
تازه شام را تمام کرده بودم که او وارد شد.

20. the work was finished in record time
آن کار در کمترین زمان انجام شد.

21. both her roughs and finished works were displayed
هم آثار ناتمام و هم آثار تمام شده ی او را به نمایش گذارده بودند.

22. our food supply was finished up
ذخیره ی بنزین ما ته کشید.

23. absent her testimony, we are finished
بدون شهادت او کارمان خراب است.

24. by then, i will have finished this book
تا آن هنگام این کتاب را تمام کرده ام.

25. after thirty years of travail he finished the shahnameh
پس از سی سال زحمت شاهنامه را تمام کرد.

26. if i fail this exam, i am finished
اگر در این امتحان شکست بخورم کارم تمام است.

27. the construction of the bridge is nearly finished
ساختمان پل تقریبا تمام است.

28. the contract provides that the work be finished in five days
در قرارداد قید شده است که کار پنج روزه تمام شود.

29. he plodded for six years until he finally finished his thesis
او شش سال لک لک کرد تا بالاخره تز خود را نوشت.

30. he is tired, but he'll keep at it until it is finished
او خسته است ولی آنقدر مداومت به خرج خواهد داد تا (آن کار) تمام شود.

31. i am tired of your laziness and from now on i'm finished with you!
از تنبلی تو خسته شده ام و دیگر من و تو با هم کاری نخواهیم داشت !

32. if the enemy gets any wind of this plan, we are finished
اگر دشمن هرگونه اطلاعی از این نقشه به دست آورد کار ما تمام است.

مترادف ها

سپری (صفت)
elapsed, expired, finished

متناهی (صفت)
finished

تخصصی

[نساجی] تکمیل شده
[ریاضیات] تمام شده، تمام، مختوم

انگلیسی به انگلیسی

• done, completed; terminated; brought to an end; polished; excellent, perfect; destroyed; defeated
if you are finished with something, you are no longer dealing with it, or are no longer interested in it.
if someone or something is finished, they no longer exist or are no longer important.
see also finish.

پیشنهاد کاربران

تمام و کمال
Finished and delicate power
کلمه finish به معنای تمام شدن، انتها، آخر و یا . . .
اما وقتی به فعلی edاضافه میشود معنی همان است اما برای حال یا آینده استفاده نمیشود فقط برای گذشته☺
آماده
finished and semi - finished products = محصولات آماده و نیمه آماده
نهایی
مثال: finished water: آب نهایی [مربوط به تصفیه آب]

بپرس