• : تعریف: a line or other marker indicating the end of a race.
جمله های نمونه
1. I could see a marshal on the finish line waving a yellow flag.
[ترجمه گوگل]میتوانستم یک مارشال را در خط پایان ببینم که پرچم زرد را تکان میدهد [ترجمه ترگمان]من می توانم یک مارشال را در خط آخر ببینم که پرچم زردرنگ را تکان می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Three horses crossed the finish line together.
[ترجمه مریم] سه اسب باهم ازخط پایان عبورکردند
|
[ترجمه گوگل]سه اسب با هم از خط پایان عبور کردند [ترجمه ترگمان]سه اسب از خط پایان عبور کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She crossed the finish line on tired legs.
[ترجمه گوگل]او با پاهای خسته از خط پایان گذشت [ترجمه ترگمان]از خط پایان خط خسته و خسته عبور کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I could see the finish line and thought I was home and dry.
[ترجمه گوگل]می توانستم خط پایان را ببینم و فکر می کردم که در خانه هستم و خشک هستم [ترجمه ترگمان]می توانستم خط پایان را ببینم و فکر می کردم که در خانه هستم و خشک هستم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Lungs bursting, she flew across the finish line.
[ترجمه گوگل]ریه هایش ترکید، او در سراسر خط پایان پرواز کرد [ترجمه ترگمان]در حالی که ریه ها منفجر می شدند، از خط پایان عبور کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. James crossed the finish line in just under four minutes.
[ترجمه گوگل]جیمز در کمتر از چهار دقیقه از خط پایان گذشت [ترجمه ترگمان]جیمز در عرض چهار دقیقه از خط پایان عبور کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Johnson crossed the finish line in first place.
[ترجمه گوگل]جانسون در مقام اول از خط پایان گذشت [ترجمه ترگمان]جانسون در ابتدا از خط پایان عبور کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. But some who crossed the electoral finish line did not have that luxury.
[ترجمه گوگل]اما برخی که از خط پایان انتخابات عبور کردند، این تجمل را نداشتند [ترجمه ترگمان]اما برخی از کسانی که از خط پایان انتخابات گذشته بودند آن تجمل را نداشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The first to the finish line wins.
[ترجمه گوگل]اولین کسی که به خط پایان می رسد برنده است [ترجمه ترگمان]اولی در خط پایان برنده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The person who crosses the finish line first in a race has definitely had the most superior performance that day.
[ترجمه گوگل]فردی که در یک مسابقه برای اولین بار از خط پایان عبور می کند، قطعا بالاترین عملکرد را در آن روز داشته است [ترجمه ترگمان]فردی که در مسابقه اول از خط پایان عبور می کند قطعا بیش ترین عملکرد را در آن روز داشته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Golden Larch got up and galloped to the finish line.
[ترجمه گوگل]گلدن لارچ بلند شد و تا خط پایان تاخت [ترجمه ترگمان]larch طلایی بلند شد و به طرف خط پایان تاخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. His car barely made it across the finish line, spluttering and choking, before the fuel supply dried up.
[ترجمه گوگل]خودروی او به سختی از خط پایان عبور کرد، پراکنده و خفه شد، قبل از اینکه ذخایر سوخت تمام شود [ترجمه ترگمان]اتومبیل او به سختی آن را به خط پایان رساند و قبل از خشک شدن منبع سوخت، در حال خفگی و خفگی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. With the finish line in sight, Wallace pulled ahead of the pack and drove to victory.
[ترجمه گوگل]در حالی که خط پایان در چشم بود، والاس جلوتر از گروه رانده شد و به پیروزی رسید [ترجمه ترگمان]با خط پایان، والاس از گروه جلوتر آمد و به سوی پیروزی حرکت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Day Regatta day circumnavigating Skorpios, finish line by Nidri quay.
[ترجمه گوگل]روز رگاتا دور اسکورپیوس، خط پایان کنار اسکله نیدری [ترجمه ترگمان]روز Regatta circumnavigating در امتداد اسکله Nidri [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Once he crosses the finish line off the Channel port of Brest on the morning of February he will have completed one of the greatest feats of single-handed sailing in history.
[ترجمه گوگل]هنگامی که او در صبح فوریه از خط پایان بندر مانش برست عبور کرد، یکی از بزرگترین شاهکارهای قایقرانی با یک دست در تاریخ را به پایان خواهد رساند [ترجمه ترگمان]هنگامی که از خط پایان بندر دریای مانش در صبح ماه فوریه عبور کرد، یکی از بزرگ ترین شاهکارهای قایقرانی در تاریخ را به پایان خواهد رسانید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• point at which a time or condition comes to an end; line that indicates the end of a race
پیشنهاد کاربران
خط پایان ( در مسابقات/ مجازی )
finish line ( ورزش ) واژه مصوب: خط پایان تعریف: خطی که پایان مسیر مسابقه را نشان می دهد