finical

/ˈfɪnɪkl̩//ˈfɪnɪkl̩/

معنی: شیک، متوجه جزئیات
معانی دیگر: رجوع شود به: finicky، finicky : شیک، خوش لباس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: finically (adv.), finicality (n.), finicalness (n.)
• : تعریف: finicky.
مشابه: finicky

جمله های نمونه

1. The financial holding company, as the finical group of multi-element operation, has many special advantages.
[ترجمه گوگل]هلدینگ مالی به عنوان گروه مالی عملیات چند عنصری دارای مزایای ویژه بسیاری است
[ترجمه ترگمان]شرکت دارایی مالی، به عنوان گروه finical عملیات چند عاملی، مزایای ویژه ای دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Finical Management System, the kernel of the economic information, is an important part of MIS.
[ترجمه گوگل]سیستم مدیریت مالی، هسته اطلاعات اقتصادی، بخش مهمی از MIS است
[ترجمه ترگمان]سیستم مدیریت finical، هسته اطلاعات اقتصادی بخش مهمی از MIS است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mr. Li, a renowned finical consultant, works in a famous company in China, who was just an unknown accountant in a small company two years ago.
[ترجمه گوگل]آقای لی، مشاور مالی مشهور، در یک شرکت معروف در چین کار می کند که دو سال پیش فقط یک حسابدار ناشناس در یک شرکت کوچک بود
[ترجمه ترگمان]آقای لی، مشاور مشهور finical، در یک شرکت معروف در چین کار می کند که دو سال پیش یک حسابدار ناشناخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Federal and state finical financial aid can only go to American citizens.
[ترجمه گوگل]کمک های مالی فدرال و ایالتی فقط می تواند به شهروندان آمریکایی تعلق گیرد
[ترجمه ترگمان]کمک های مالی دولت فدرال و فدرال تنها می توانند به شهروندان آمریکایی ارسال شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That added to worries about The Housing Finical Crisisthe housing finance crisis.
[ترجمه گوگل]این به نگرانی ها در مورد بحران مالی مسکن و بحران مالی مسکن افزود
[ترجمه ترگمان]این مساله به نگرانی ها در مورد بحران مالی مسکن finical Crisisthe اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In return, the company will pay for finical lost if something happens to the policy holder's prosperity.
[ترجمه گوگل]در مقابل، اگر اتفاقی برای رفاه دارنده بیمه‌نامه بیفتد، شرکت برای از دست دادن مالی پرداخت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]در عوض، اگر چیزی برای موفقیت این سیاست اتفاق بیفتد، شرکت تاوان شکست finical را پرداخت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The weak housing market is largely responsible for an economic crisis that leading to new governmental steps in finical system.
[ترجمه گوگل]بازار ضعیف مسکن تا حد زیادی عامل بحران اقتصادی است که منجر به گام‌های جدید دولت در نظام مالی می‌شود
[ترجمه ترگمان]بازار مسکن ضعیف عمدتا مسئول یک بحران اقتصادی است که منجر به گام های دولتی جدید در سیستم finical می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He will share with you his over 10 year experience in operation field to dig out the potential finical benefit behind current bottom line.
[ترجمه گوگل]او تجربه بیش از 10 ساله خود در زمینه عملیات را با شما به اشتراک خواهد گذاشت تا منافع مالی بالقوه را در پشت خط نهایی فعلی کشف کند
[ترجمه ترگمان]او در طی ۱۰ سال تجربه خود را در زمینه عملیات با شما به اشتراک خواهد گذاشت تا پتانسیل finical بالقوه پشت خط پایین فعلی را حفر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lately top schools with lots of money have increased their finical aid putting pressure on other colleges to do the same.
[ترجمه گوگل]اخیراً مدارس عالی با پول زیاد کمک های مالی خود را افزایش داده اند و بر دانشکده های دیگر فشار آورده اند تا همین کار را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]اخیرا مدارس عالی با پول زیاد، کمک های مالی خود را به سایر دانشکده های نیز افزایش داده اند تا این کار را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From the unique perspective, the author of this thesis uses a practical case to analyze the investment and risk control of foreign investment company investing in China's no-performing finical asset.
[ترجمه گوگل]از منظر منحصر به فرد، نویسنده این پایان نامه از یک مورد عملی برای تجزیه و تحلیل سرمایه گذاری و کنترل ریسک شرکت سرمایه گذاری خارجی که در دارایی مالی غیرعملکردی چین سرمایه گذاری می کند، استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه منحصربفرد، مولف این پایان نامه از یک مورد عملی برای تجزیه و تحلیل سرمایه گذاری و کنترل ریسک شرکت های سرمایه گذاری خارجی که در چین سرمایه گذاری نمی کند استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Natural disasters like fire, storms or flooding can damage all destroys valuable preservation. And agreement offer finical protection.
[ترجمه گوگل]بلایای طبیعی مانند آتش‌سوزی، طوفان یا سیل می‌تواند به همه آثار با ارزش آسیب برساند و توافقنامه حفاظت نهایی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]بلایای طبیعی مانند آتش سوزی، طوفان و یا سیل می تواند به همه خسارت ارزشمند منجر شود و این توافقنامه حفاظت finical را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the year of 2000,one of the most famous CPA-Arthur Andersen in USA was sued by university of California because of polishing finical report, false statement as well as cheating investor.
[ترجمه گوگل]در سال 2000، یکی از مشهورترین CPA-Arthur Andersen در ایالات متحده توسط دانشگاه کالیفرنیا به دلیل صیقل دادن گزارش مالی، اظهارات نادرست و همچنین فریب سرمایه گذار مورد شکایت قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]در سال ۲۰۰۰، یکی از مشهورترین CPA یعنی آرتور اندرسن در آمریکا به دلیل صیقل دادن گزارش finical، بیانیه نادرست و همچنین سرمایه گذار تقلب، توسط دانشگاه کالیفرنیا تحت پی گرد قانونی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Higher education officials say acceptance decisions are based only partly on test scores, but higher scores can mean more finical aid.
[ترجمه گوگل]مقامات آموزش عالی می گویند که تصمیمات پذیرش فقط تا حدی بر اساس نمرات آزمون است، اما نمرات بالاتر می تواند به معنای کمک های مالی بیشتر باشد
[ترجمه ترگمان]مقامات آموزش عالی می گویند که تصمیمات پذیرش تنها تا حدی براساس نمرات آزمون است، اما نمرات بالاتر می تواند به معنای کمک بیشتر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. People on something valuable like a house want to protect themselves against finical lost.
[ترجمه گوگل]افرادی که روی چیزی با ارزش مانند یک خانه قرار دارند، می‌خواهند از خود در برابر از دست دادن مالی محافظت کنند
[ترجمه ترگمان]مردم روی چیز ارزشمندی مانند خانه ای که می خواهند از آن ها محافظت کنند، از دست رفته خود محافظت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شیک (صفت)
smart, suave, scrumptious, snappy, trig, swell, swagger, chic, stylish, fashionable, finicky, dapper, dinky, finical, modish

متوجه جزئیات (صفت)
finicky, finical

انگلیسی به انگلیسی

• fastidious, overly meticulous; hard to please, picky

پیشنهاد کاربران

بپرس