fingertip

/ˈfɪŋɡərˌtɪp//ˈfɪŋɡətɪp/

معنی: نوک انگشت، سرانگشت
معانی دیگر: (هر چیزی که برای حفظ سر انگشتان به کار رود) انگشتانه، انگشت پوش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: at one's fingertips
• : تعریف: the extreme tip of the finger.

جمله های نمونه

1. Once already heals by the needle jianzha broken fingertip, whose horizon have you gone to.
[ترجمه گوگل]یک بار در حال حاضر توسط سوزن بهبود می یابد jianzha نوک انگشت شکسته، که به افق شما رفته است
[ترجمه ترگمان]یک بار با نوک انگشت سر انگشتانم را درمان کرد و آن را که در افق دیده بودی درمان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Officers continued a fingertip search of the area yesterday.
[ترجمه گوگل]ماموران روز گذشته به جستجوی سرانگشتی منطقه ادامه دادند
[ترجمه ترگمان]ماموران روز گذشته به جستجوی سر انگشتش در این ناحیه ادامه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. only want to pull your fingertip, circles Earth last!
[ترجمه گوگل]فقط می خواهید نوک انگشت خود را بکشید، آخرین بار زمین را حلقه می کند!
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A team of police officers did a fingertip search of the area.
[ترجمه گوگل]تیمی از افسران پلیس منطقه را با نوک انگشتان جستجو کردند
[ترجمه ترگمان]یک تیم متشکل از افسران پلیس به جستجوی منطقه دست پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Intermittent rear wipers and fingertip radio controls under the steering wheel are valuable additions.
[ترجمه گوگل]برف پاک کن های عقب متناوب و کنترل های رادیویی نوک انگشتی در زیر فرمان، افزودنی های ارزشمندی هستند
[ترجمه ترگمان]Intermittent عقب wipers و fingertip های رادیویی زیر فرمان افزودن با ارزش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Darla touched Tom's ear with her fingertip.
[ترجمه گوگل]دارلا با نوک انگشتش گوش تام را لمس کرد
[ترجمه ترگمان]Darla با نوک انگشتش گوش تام را لمس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It can be scattered with a fingertip.
[ترجمه گوگل]می توان آن را با نوک انگشت پراکنده کرد
[ترجمه ترگمان]میتونه با نوک انگشت پراکنده بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She could still feel, from fingertip to elbow, the textures of cotton shirt, silk tie and tweed jacket.
[ترجمه گوگل]او هنوز می‌توانست از نوک انگشت تا آرنج بافت‌های پیراهن نخی، کراوات ابریشمی و کت توید را حس کند
[ترجمه ترگمان]او هنوز می توانست احساس کند، از نوک انگشت تا آرنج، بافت پیراهن نخی، کراوات ابریشمی و کت tweed
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Methods The patients include 300 cases of fingertip replantation were applied by progressive or regressive methods, and tried to anastomose digital arteries and palmar digital finger veins.
[ترجمه گوگل]روش‌ها: بیماران شامل 300 مورد کاشت مجدد نوک انگشت به روش‌های پیش رونده یا پس‌رونده، و تلاش برای آناستوموز شریان‌های دیجیتال و وریدهای انگشت دیجیتال کف دست بودند
[ترجمه ترگمان]روش ها بیماران شامل ۳۰۰ مورد از replantation fingertip هستند که توسط روش های پیشرفته یا کاهنده بکار گرفته شده اند و سعی دارند arteries دیجیتالی و رگ های انگشت دیجیتالی palmar را anastomose
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The butterfly alights on my pellucid fingertip.
[ترجمه گوگل]پروانه روی نوک انگشت شفاف من می‌آید
[ترجمه ترگمان]پروانه روی نوک انگشتانم روی نوک انگشتانم می نشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In this paper we develop a new fingertip detection method in cluttered background.
[ترجمه گوگل]در این مقاله ما یک روش جدید تشخیص نوک انگشت را در پس‌زمینه بهم ریخته توسعه می‌دهیم
[ترجمه ترگمان]در این مقاله ما یک روش تشخیص انگشت جدید را در پس زمینه به هم ریخته توسعه می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Internet offers fingertip access to economic goods, a medium for political voice, and instant interpersonal communication.
[ترجمه گوگل]اینترنت دسترسی به کالاهای اقتصادی، رسانه ای برای صدای سیاسی و ارتباطات بین فردی فوری را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]اینترنت دسترسی به کالاهای اقتصادی، رسانه برای صدای سیاسی و ارتباطات بین فردی فوری ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Only 1 new fingertip ulcer was reported in the tadalafil group, compared with new ulcers in the placebo group.
[ترجمه گوگل]تنها 1 زخم جدید در نوک انگشت در گروه تادالافیل در مقایسه با زخم جدید در گروه دارونما گزارش شد
[ترجمه ترگمان]تنها یک اثر انگشت fingertip جدید در گروه tadalafil گزارش شد، در حالی که زخم جدید در گروه دارونما وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Which eye was open when the fingertip remained in line with the small object?
[ترجمه گوگل]وقتی نوک انگشت در راستای جسم کوچک باقی ماند کدام چشم باز بود؟
[ترجمه ترگمان]کدام چشم زمانی باز بود که نوک انگشت در خط با شی کوچک باقی ماند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوک انگشت (اسم)
fingertip

سرانگشت (اسم)
fingertip

انگلیسی به انگلیسی

• end of a finger
your fingertips are the ends of your fingers.

پیشنهاد کاربران

the tip of a finger \∆/ نوک انگشت 👈👉
دمِ دست
To have information ready and available to use it
نوک انگشتان، در دسترس
نوک انگشت

بپرس