fingerprint

/ˈfɪŋɡərˌprɪnt//ˈfɪŋɡəprɪnt/

معنی: اثر انگشت، انگشت نگاری، انگشت نگاری کردن
معانی دیگر: (انگشت نگاری یا fingerprinting)، انگشت نگاره، جای انگشت، اثر انگشت جای انگشت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an impression of the skin pattern in the fingertip left on an object that it has touched, esp. one made with ink and used as identification.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fingerprints, fingerprinting, fingerprinted
• : تعریف: to take the fingerprints of.

جمله های نمونه

1. all ten fingers are impressed on the fingerprint sheet
هر ده انگشت روی ورقه ی انگشت نگاری فشار داده می شوند (اثر می گذارند).

2. The fingerprint expert was asked to testify at the trial.
[ترجمه گوگل]از کارشناس اثر انگشت خواسته شد تا در دادگاه شهادت دهد
[ترجمه ترگمان] اثر انگشت روی اثر انگشت قرار گرفته بود که توی دادگاه شهادت بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Morpho supplies fingerprint identification systems worldwide and says it has converted more than 12m fingerprint records.
[ترجمه گوگل]Morpho سیستم‌های شناسایی اثر انگشت را در سراسر جهان عرضه می‌کند و می‌گوید بیش از 12 میلیون رکورد اثر انگشت را تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]Morpho سیستم های شناسایی اثر انگشت در سراسر جهان را تامین می کند و می گوید که بیش از ۱۲ میلیون نسخه اثر انگشت را تغییر داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The fingerprint expert was unpacking his bag.
[ترجمه گوگل]کارشناس اثر انگشت در حال باز کردن کیفش بود
[ترجمه ترگمان]متخصص اثر انگشت پاکت را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Star Wars devices can store your fingerprint on a microchip or electronically check the way you sign your name.
[ترجمه گوگل]دستگاه‌های «جنگ ستارگان» می‌توانند اثر انگشت شما را روی یک ریزتراشه ذخیره کنند یا نحوه امضای نام خود را به صورت الکترونیکی بررسی کنند
[ترجمه ترگمان]دستگاه های جنگ ستارگان می توانند اثر انگشت شما را بر روی یک ریز ریز و یا به طور الکترونیکی بررسی کنند که شما نام خود را امضا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The fingerprint on the door was not identifiable.
[ترجمه گوگل]اثر انگشت روی در قابل شناسایی نبود
[ترجمه ترگمان]اثر انگشت روی در قابل تشخیصی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We continued our work until the fingerprint man arrived to dust that dreadful black powder everywhere.
[ترجمه گوگل]کارمان را ادامه دادیم تا اینکه مرد اثرانگشت رسید و آن پودر سیاه وحشتناک را همه جا گرد کرد
[ترجمه ترگمان]همچنان به کار ادامه دادیم تا آن که اثر انگشت مقتول به گرد آن پودر سیاه وحشتناک رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She left another fingerprint in it.
[ترجمه گوگل]اثر انگشت دیگری در آن باقی گذاشت
[ترجمه ترگمان]یه اثر انگشت دیگه هم روش گذاشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The fingerprint identification has become one of the most popular, convenient and reliable personal authentication technologies due to its uniqueness and invariability.
[ترجمه گوگل]شناسایی اثر انگشت به دلیل منحصر به فرد بودن و تغییر ناپذیر بودن به یکی از محبوب ترین، راحت ترین و قابل اعتمادترین فناوری های احراز هویت شخصی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]شناسایی اثر انگشت، به دلیل منحصر بفرد بودن و منحصر به فرد بودن آن، به یکی از محبوب ترین و popular تکنولوژی های تایید هویت شخصی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The magnetite in our brains can a detectable fingerprint.
[ترجمه گوگل]مگنتیت در مغز ما می تواند یک اثر انگشت قابل تشخیص باشد
[ترجمه ترگمان]مگنتیت در مغز ما اثر انگشت قابل شناسایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective : To set up the fingerprint of HPCE for medicinal material Eupolyphaga Steleophaga.
[ترجمه گوگل]هدف: تنظیم اثر انگشت HPCE برای مواد دارویی Eupolyphaga Steleophaga
[ترجمه ترگمان]هدف: ایجاد اثر انگشت of برای مواد دارویی Eupolyphaga Steleophaga
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective : To establish the fingerprint chromatogram of Compound Renshen Injection ( CRSI ).
[ترجمه گوگل]هدف: ایجاد کروماتوگرام اثر انگشت ترکیب رنشن تزریق (CRSI)
[ترجمه ترگمان]هدف: ایجاد the اثر انگشت (CRSI)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When a new fingerprint is found, a first-in first-out (FIFO) strategy is used to allocate space in a limited memory-space to store the new entry.
[ترجمه گوگل]هنگامی که اثر انگشت جدیدی پیدا می‌شود، استراتژی اولین خروجی اول (FIFO) برای تخصیص فضا در فضای محدود حافظه برای ذخیره ورودی جدید استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که یک اثر انگشت جدید یافت می شود، یک استراتژی اول از FIFO ها برای تخصیص فضا در حافظه محدودی برای ذخیره ورودی جدید استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اثر انگشت (اسم)
fingerprint

انگشت نگاری (اسم)
fingerprint

انگشت نگاری کردن (فعل)
fingerprint

تخصصی

[شیمی] (انگشت نگارى یا fingerprinting) 1- اثر انگشت، انگشت نگاره 2- انگشت نگارى کردن
[کامپیوتر] انگشت نگاری کردن؛ اثر انگشت
[بهداشت] اثر انگشت

انگلیسی به انگلیسی

• mark made by a fingertip on any surface (especially prints made with ink for identification purposes)
record the fingerprints of a person
a fingerprint is a mark made by the tip of your finger showing the lines on the skin.
when the police fingerprint someone or take their fingerprints, they make them press their fingers onto an inky pad and then onto paper, so that they can identify them with their fingerprints.
if the police fingerprint an object, they put a layer of special dust on it so that any fingerprints that are on it can be seen.
see also genetic fingerprinting.

پیشنهاد کاربران

fingerprint ( شیمی )
واژه مصوب: اثر انگشت
تعریف: [شیمی] شاهدی برای وجود یا هویت ماده ای که به روش طیف نمایی به دست می آید|||[علوم نظامی] خطوط و شیارهای خاص انگشتان دست یا پا که در هنگام لمس ‏کردن اشیا روی آنها باقی می‏ماند و در افراد تفاوت دارد
اثر انگشت
Each person's fingerprint is unique
اثر انگشت هر کسی بی همتا است

بپرس