fingerling


معنی: ماهی ازاد، چیز کوچک و بی اهمیت
معانی دیگر: ( هر چیز بسیار کوچک یا کم اهمیت) فسقلی، ریز میزه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a small fish, esp. a young trout or salmon.

جمله های نمونه

1. These fingerling still are exported to be a country to exchange a large of foreign currency.
[ترجمه گوگل]این بچه های انگشتی هنوز هم صادر می شوند تا کشوری برای مبادله ارزهای خارجی زیادی باشند
[ترجمه ترگمان]این fingerling هنوز به عنوان یک کشور برای مبادله ارز خارجی صادر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I, was born in unattractive fingerling village - Shenzhen.
[ترجمه Bb] من توی یه روستای نه چندان خوب و کوچک بدنیا اومدم؛شنژن
|
[ترجمه گوگل]من، در روستای غیرجذاب بچه گانه - شنژن متولد شدم
[ترجمه ترگمان]من، توی روستای \"fingerling -\" به دنیا اومدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Pond culture of grass carp fingerling was studied after adding 0.
[ترجمه گوگل]کشت برکه ای ماهی کپور علفی پس از افزودن 0 مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]فرهنگ Pond کپور علفخوار پس از اضافه کردن ۰ مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Olympics is an ocean, I am fingerling for roaming about at pleasure, dreaming of ocean.
[ترجمه گوگل]المپیک یک اقیانوس است، من در حال پرسه زدن با لذت، رویای اقیانوس هستم
[ترجمه ترگمان]المپیک یک اقیانوس است، من برای پرسه زدن در لذت، خواب اقیانوس آرام هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One day, fingerling swims the side of my ship, I say, storm will come right away.
[ترجمه گوگل]یک روز انگشت انگشتری کنار کشتی من شنا می کند، می گویم همان لحظه طوفان می آید
[ترجمه ترگمان]من می گویم: یک روز، fingerling از کنار کشتی من شنا می کند، توفان از اینجا دور خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Fingerling potatoes with dried figs and garlic.
[ترجمه Bb] سیب زمینی کوچک ( خرد شده ) با انجیر خشک شده و سیر
|
[ترجمه گوگل]سیب زمینی با انجیر خشک و سیر
[ترجمه ترگمان]fingerling با انجیر خشک شده و سیر سیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Invitation that attend the color, is usually color to make into with the carton fingerling.
[ترجمه گوگل]دعوت‌نامه‌هایی که در رنگ‌ها شرکت می‌کنند، معمولاً رنگی هستند که با کارتن انگشتی درست می‌شوند
[ترجمه ترگمان]دعوت که در این رنگ شرکت می کنند معمولا رنگی است که در جعبه کارتن قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Stonefish may be the most toxic fish in the world. It lives on fingerling and shrimp. The deadly toxic sting just is its protection to against the outside.
[ترجمه گوگل]ماهی سنگی ممکن است سمی ترین ماهی جهان باشد روی انگشتان و میگو زندگی می کند نیش سمی کشنده فقط محافظت آن در برابر بیرون است
[ترجمه ترگمان]stonefish ممکن است the ماهی در دنیا باشد آن بر روی میگو و میگو زندگی می کند نیش سمی کشنده تنها محافظت آن در برابر بیرون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماهی ازاد (اسم)
fingerling, salmon

چیز کوچک وبی اهمیت (اسم)
fingerling

انگلیسی به انگلیسی

• small fish, young fish; very small object

پیشنهاد کاربران

بپرس