fingering

/ˈfɪŋɡərɪŋ//ˈfɪŋɡərɪŋ/

معنی: ناخنک زنی، پنجه گذاری، انگشت کاری
معانی دیگر: لمس با انگشتان، انگشت زنی، انگولک، دستمالی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of someone who fingers.

(2) تعریف: a particular or preferred method of using fingers to play a musical piece, often indicated in the score.

جمله های نمونه

1. she was fingering the fabrics
او پارچه ها را با انگشت لمس می کرد.

2. to provoke vomiting by fingering the throat
با انگشت زدن به سق استفراغ ایجاد کردن

3. In one of the pews a woman was fingering her beads.
[ترجمه گوگل]در یکی از نیمکت ها زنی مهره هایش را انگشت می زد
[ترجمه ترگمان]در یکی از نیمکت های ردیف اول، زنی با مهره های او بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gary sat fingering his beard, saying nothing.
[ترجمه گوگل]گری نشسته بود و ریشش را انگشت می زد و چیزی نمی گفت
[ترجمه ترگمان]گری گوری با ریش خود بازی می کرد و چیزی نمی گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The police have been fingering him for months.
[ترجمه گوگل]پلیس ماه هاست که او را انگشت می گذارد
[ترجمه ترگمان] چند ماهه که پلیس داره اونو بررسی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cold blackness grasped at him, fingering its way through his warm blood, just waiting its moment.
[ترجمه گوگل]سیاهی سردی او را گرفته بود و در خون گرمش انگشت می گذاشت و فقط منتظر لحظه اش بود
[ترجمه ترگمان]تاریکی سرد به او چنگ زده بود، و در حالی که با خون گرم خود به راهش ادامه می داد، فقط منتظر لحظه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She darted off straight after that, leaving Melanie fingering her cheek in surprise.
[ترجمه گوگل]او بلافاصله بعد از آن به سرعت رفت و ملانی را با تعجب روی گونه اش گذاشت
[ترجمه ترگمان]او به سرعت از اتاق بیرون رفت و ملانی را غافلگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The figure stared straight ahead, hands fingering a book in its lap.
[ترجمه گوگل]چهره مستقیم به جلو خیره شد و دستانش کتابی را در دامانش گرفت
[ترجمه ترگمان]پیکری که به جلو خیره شده بود، کتابی را در دامن خود لمس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nodding and rocking and fingering her thin hair.
[ترجمه گوگل]سر تکان دادن و تکان دادن و انگشت گذاشتن به موهای نازکش
[ترجمه ترگمان]سر تکان می داد و تکان می خورد و موهایش را لمس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We have been fingering him for months.
[ترجمه گوگل]ماه هاست که به او انگشت می گذاریم
[ترجمه ترگمان] چند ماهه که داریم اونو بررسی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The deftness of his fingering captivates her.
[ترجمه گوگل]مهارت انگشتانش او را مجذوب خود می کند
[ترجمه ترگمان]به بیت با انگشتانش بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I pace the pavement, fingering the coppers in my pocket, eyeing the stall appetiteswith me.
[ترجمه گوگل]پیاده رو قدم می زنم، مس ها را در جیبم انگشت می گذارم و به اشتهای غرفه با خود چشم دوخته ام
[ترجمه ترگمان]روی سنگفرش خیابان قدم می زنم و هر دو سکه را در جیبم نگاه می کنم و به آخور و appetiteswith نگاه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fingering still the letter in his pocket he drew the pin out of it.
[ترجمه گوگل]در حالی که نامه را در جیبش با انگشت گذاشت، سنجاق را از آن بیرون کشید
[ترجمه ترگمان]نامه را در جیبش گذاشت و آن را بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This paper mainly probes into the music score, fingering and performance of "Debussy: Etudes" .
[ترجمه گوگل]این مقاله عمدتاً به بررسی آهنگ موسیقی، انگشت گذاری و اجرای "Debussy: Etudes" می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله عمدتا به بخش موسیقی، بازی و نمایش \"دبوسی: Etudes\" می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناخنک زنی (اسم)
fingering

پنجه گذاری (اسم)
fingering

انگشت کاری (اسم)
fingering

تخصصی

[ریاضیات] جوش انگشتی
[نفت] پنجه یی شدن

انگلیسی به انگلیسی

• act of playing a musical instrument with the fingers; touching, handling; act of handling with the intention of stealing
fingering is the method of using the most suitable finger to play each note when you are playing a musical instrument, especially the piano.

پیشنهاد کاربران

نوعی روش سکس غیر دخولی ( non penetrative ) مناسب دوران عقد و نامزدی که عبارت است از تحریک آلت تناسلی زن با انگشت. به این صورت که کرد انگشت خود را وارد آلت تناسلی زن می کند و آن را تحریک می کند
fingering ( موسیقی )
واژه مصوب: انگشت گذاری
تعریف: نظام تخصیص اعداد یا دیگر نمادها به هریک از انگشتان دست در نت نویسی به نحوی که مشخص شود هر نت با کدام انگشت نواخته می شود
در موسیقی به معنای انگشت گذاری می باشد

بپرس