1. he fingered his own rough chin before answering
پیش از پاسخ دادن،چانه ی زبر خود را با انگشت لمس کرد.
2. the docks fingered out into the river
اسکله ها انگشت وار در رودخانه جلو رفته بودند.
3. in the courtroom, she fingered her own brother as the killer
در دادگاه با اشاره ی انگشت برادر خود را به عنوان قاتل معرفی کرد.
4. the man he had fingered for mayor
مردی که او برای سمت شهردار معرفی کرده بود
5. when the seller turned his face, hooshang fingered the candies
وقتی که فروشنده رویش را گرداند،هوشنگ به آب نبات ها ناخونک زد.
6. some string instruments like guitar are to be fingered
برخی سازهای زهی مثل گیتار با انگشت نواخته می شوند.
7. The beams of the searchlights fingered the sky.
[ترجمه گوگل]پرتوهای نورافکن آسمان را انگشت می زد
[ترجمه ترگمان]نور the به آسمان اشاره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The beams of the searchlights fingered the sky over the airport.
[ترجمه گوگل]پرتوهای نورافکن آسمان فرودگاه را به سمت آسمان می نشاند
[ترجمه ترگمان]پرتوه ای نور searchlights به آسمان بالای فرودگاه اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He fingered the few coins in his pocket.
[ترجمه گوگل]چند سکه را در جیبش انگشت گذاشت
[ترجمه ترگمان]او چند سکه در جیبش را لمس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Self-consciously she fingered the emeralds at her throat.
[ترجمه گوگل]ناخودآگاه زمردها را روی گلویش گذاشت
[ترجمه ترگمان]او آگاهانه خود را به زمرد در گلوی او لمس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Who fingered him for the burglaries?
[ترجمه گوگل]چه کسی او را برای دزدی ها انگشت گذاشت؟
[ترجمه ترگمان]کی اونو برای سرقت کردن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She fingered the silk gently.
[ترجمه گوگل]ابریشم را به آرامی انگشت کرد
[ترجمه ترگمان]او به نرمی ابریشم را لمس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She fingered the rich silk happily.
[ترجمه گوگل]با خوشحالی ابریشم غنی را انگشت گذاشت
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی ابریشم را لمس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I don't like eating food that's been fingered by someone else.
[ترجمه گوگل]من از خوردن غذایی که توسط شخص دیگری انگشت گذاشته شده است را دوست ندارم
[ترجمه ترگمان]من از غذا خوردن که توسط کس دیگری استفاده شده است خوشم نمی اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He fingered his jaw thoughtfully.
[ترجمه گوگل]فکش را متفکرانه انگشت گذاشت
[ترجمه ترگمان]او متفکرانه چانه اش را لمس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید