fineness

/ˈfaɪnnəs//ˈfaɪnnəs/

عالی (یا ظریف و غیره)بودن (رجوع شود به: fine)، ظرافت، لطافت، زیبایی، نرمی، نازکی، صافی، درجه پاکی، عیار

جمله های نمونه

1. Chinese rugs are graded according to the fineness of their knotting.
[ترجمه گوگل]فرش های چینی بر اساس ظرافت گره آنها درجه بندی می شوند
[ترجمه ترگمان]قالیچه های چین با توجه به the their درجه بندی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's the fineness of the thread that makes the cloth so soft.
[ترجمه گوگل]این ظرافت نخ است که پارچه را بسیار نرم می کند
[ترجمه ترگمان]این ظرافت خیلی نازکی است که پارچه را خیلی نرم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The fineness and softness of the dress caught her attention.
[ترجمه گوگل]لطافت و لطافت لباس توجه او را جلب کرد
[ترجمه ترگمان]ظرافت و لطافت لباس توجهش را جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This corresponds to the fineness of face powder or an average particle size of about $ 0 microns.
[ترجمه گوگل]این مربوط به ظرافت پودر صورت یا اندازه متوسط ​​ذرات حدود 0 میکرون دلار است
[ترجمه ترگمان]این مربوط به اندازه پودر صورت یا اندازه ذره متوسط حدود ۰ میکرون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fineness of the skies tempt her to walk on the beach.
[ترجمه گوگل]ظرافت آسمان او را وسوسه می کند تا در ساحل قدم بزند
[ترجمه ترگمان]لطافت آسمان او را تحریک می کرد تا روی ساحل راه برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That material surpasses all others in fineness.
[ترجمه گوگل]این مواد از نظر ظرافت از سایرین پیشی می گیرند
[ترجمه ترگمان]این ماده از همه جنبه های دیگر بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The texture or fineness of sand or stone grinding.
[ترجمه گوگل]بافت یا ظرافت شن یا سنگ آسیاب
[ترجمه ترگمان]بافت یا fineness ماسه سنگی یا سنگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The friction drag coefficient increases with increasing afterbody fineness ratio and decreasing Reynolds Number.
[ترجمه گوگل]ضریب درگ اصطکاک با افزایش نسبت ظرافت پس از بدن و کاهش عدد رینولدز افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]ضریب درگ اصطکاک با افزایش نسبت fineness afterbody و کاهش رینولدز افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Model was fit to estimate wool fineness, wool bend score, wool density score and wool oil score.
[ترجمه گوگل]مدل برای تخمین ظرافت پشم، امتیاز خمش پشم، امتیاز چگالی پشم و امتیاز روغن پشم مناسب بود
[ترجمه ترگمان]مدل برای تخمین fineness پشمی، امتیاز خم پشم، امتیاز چگالی پشم و امتیاز روغن پشم مناسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The slag grinding fineness, additives of exciting agent, modifier kind and quantity, which influence the dry contractibility and strength of slag cementing material, have been studied.
[ترجمه گوگل]ظرافت سنگ زنی سرباره، افزودنی های عامل مهیج، نوع اصلاح کننده و کمیت، که بر انقباض پذیری خشک و استحکام مواد سیمانی سرباره تأثیر می گذارد، مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]The grinding، افزودنی های عامل هیجان انگیز، نوع تعدیل کننده و کمیت، که بر contractibility خشک و استحکام مواد cementing سرباره تاثیر می گذارند، مورد مطالعه قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He marvelled at the fineness of her hair.
[ترجمه گوگل]او از ظرافت موهای او شگفت زده شد
[ترجمه ترگمان]از ظرافت موهایش حیرت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The results indicate that the fineness of arctic fox woo' is close to cashmere, the length of arctic fox hair is equal to wool, and arctic fox wool has soft handle and good spinnability.
[ترجمه گوگل]نتایج حاکی از آن است که ظرافت وو روباه قطبی نزدیک به ترمه، طول موی روباه قطبی برابر با پشم است و پشم روباه قطبی دارای دسته نرم و قابلیت ریسندگی خوب است
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که fineness روباه قطبی، نزدیک به کشمیر است، طول موی روباه قطبی برابر با پشم است، و پشم روباه قطبی دارای دسته ای نرم و spinnability خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Realized coal fineness, concentration, speed and real - time monitoring of powder.
[ترجمه گوگل]ظرافت زغال سنگ، غلظت، سرعت و نظارت در زمان واقعی پودر
[ترجمه ترگمان]دقت، دقت، سرعت و نظارت بلادرنگ پودر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was astonished by the fineness of the work of art.
[ترجمه گوگل]او از ظرافت کار هنری شگفت زده شد
[ترجمه ترگمان]از ظرافت آثار هنری حیرت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] ریزی - نرمی - خردی
[زمین شناسی] عیار فلزات ،زیبایی ،قشنگی ،لطافت ،خوبی ،دقت ،موشکافی ،صافی ،پاکی ،نرمی ،ریزی - - عیار نسبت وزن فلز قیمتی به وزن کل مخلوط دو فلز یا آلیاژ - - حالت تقیسم بندی یک ماده. اندازه ذرات سازنده یک ماده. این اصطلاح همچنین در توصیف بافت رسوبی نیز کاربرد دارد.
[نساجی] ظرافت - خلوص

انگلیسی به انگلیسی

• delicateness; thinness; pureness; elegancy; softness

پیشنهاد کاربران

بپرس