fine tuning

/ˈfaɪnˈtuːnɪŋ//faɪnˈtjuːnɪŋ/

میزان سازی دقیق

جمله های نمونه

1. Flame control: a certain amount of finesse is required to fine tune the heat output.
[ترجمه گوگل]کنترل شعله: مقدار مشخصی ظرافت برای تنظیم دقیق حرارت خروجی مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]کنترل شعله: یک مقدار مشخص از ظرافت برای تنظیم دقیق خروجی گرما مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When you read some one who can write about this as well as Lessing, it helps you fine tune your own perceptions.
[ترجمه گوگل]وقتی کسی را می خوانید که می تواند در مورد این موضوع و همچنین لسینگ بنویسد، به شما کمک می کند تا برداشت های خود را به خوبی تنظیم کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که کسی را می خوانید که می تواند در مورد این اثر به خوبی لسینگ بنویسد، به شما کمک می کند تا درک خودتان را تنظیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Courses cater for all levels of diver from the absolute beginner up to those who want to fine tune their technique.
[ترجمه گوگل]دوره ها برای تمام سطوح غواص از مبتدی مطلق تا کسانی که می خواهند تکنیک خود را به خوبی تنظیم کنند، ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]دوره های درسی برای تمام سطوح غواص از مبتدی مطلق تا افرادی که می خواهند روش خود را تنظیم کنند، برآورده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Be responsible for steering and handling evaluation and fine tuning together with manufacturing and key suppliers.
[ترجمه گوگل]مسئولیت هدایت و ارزیابی مدیریت و تنظیم دقیق همراه با تولید و تامین کنندگان کلیدی را بر عهده داشته باشید
[ترجمه ترگمان]مسیول هدایت و رسیدگی به ارزیابی و تنظیم خوب با تولید و تامین کنندگان کلیدی باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This issue covers the fine tuning of the scoring algorithm, new fadeout options, configurable playlist color, as well as new handy tool for editing filters.
[ترجمه گوگل]این شماره تنظیم دقیق الگوریتم امتیازدهی، گزینه‌های محو جدید، رنگ لیست پخش قابل تنظیم، و همچنین ابزار مفید جدید برای ویرایش فیلترها را پوشش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این موضوع تنظیم دقیق الگوریتم امتیازدهی، گزینه های fadeout جدید، رنگ پخش قابل پیکربندی و نیز ابزار دستی جدید برای ویرایش فیلترها را پوشش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Controlled experiments can help fine tuning the human - computer interface of actively used systems.
[ترجمه گوگل]آزمایش‌های کنترل‌شده می‌توانند به تنظیم دقیق رابط انسان و رایانه سیستم‌های فعال استفاده شده کمک کنند
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها کنترل شده می توانند به تنظیم دقیق فصل مشترک کامپیوتر - کامپیوتر از سیستم های مورد استفاده فعال کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The engine needs some fine tuning.
[ترجمه گوگل]موتور نیاز به تنظیم دقیق دارد
[ترجمه ترگمان]موتور به تنظیم ظریف نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fine tuning those searches slightly to exclude non-development positions ("Linux programming" versus "Windows programming") yields 243 and 070 open positions, respectively.
[ترجمه گوگل]تنظیم دقیق آن جستجوها برای حذف موقعیت‌های غیر توسعه‌دهنده ("برنامه‌نویسی لینوکس" در مقابل "برنامه‌نویسی ویندوز") به ترتیب 243 و 070 موقعیت باز را به دست می‌آورد
[ترجمه ترگمان]تنظیم دقیق این جستجوها برای حذف پست های غیر توسعه (\"برنامه نویسی لینوکس\" در مقابل \"برنامه نویسی ویندوز\")به ترتیب ۲۴۳ و ۰۷۰ را به دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This will allow for benchmarking and specific fine tuning of the process of preprocessing itself.
[ترجمه گوگل]این امکان را برای محک زدن و تنظیم دقیق فرآیند پیش پردازش خود فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این امر باعث تعیین الگو برداری و تنظیم دقیق فرآیند پیش پردازش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For extremely large problems, fine tuning is necessary for all systems.
[ترجمه گوگل]برای مشکلات بسیار بزرگ، تنظیم دقیق برای همه سیستم ها ضروری است
[ترجمه ترگمان]برای مشکلات بسیار بزرگ، تنظیم خوب برای همه سیستم ها ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The invention realizes the fine tuning of oscillating frequency and decreases the cost of hardware.
[ترجمه گوگل]این اختراع به تنظیم دقیق فرکانس نوسانی پی می برد و هزینه سخت افزار را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]این اختراع تنظیم مناسب فرکانس نوسان و کاهش هزینه سخت افزار را درک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The program fine tuning procedures.
[ترجمه گوگل]مراحل تنظیم دقیق برنامه
[ترجمه ترگمان]برنامه تنظیم ظریف برنامه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some playing positions are prone to collide with a Floyd's fine tuning system and this one seems to be especially sensitive.
[ترجمه گوگل]برخی از موقعیت های بازی مستعد برخورد با سیستم تنظیم دقیق فلوید هستند و به نظر می رسد که این یکی از حساسیت خاصی برخوردار باشد
[ترجمه ترگمان]برخی از موقعیت های بازی در معرض برخورد با سیستم تنظیم ظریف فلوید قرار دارند و به نظر می رسد این یکی بسیار حساس به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The motor is controlled by a PWM circuit that precisely sends DC voltage on a train of pulses for fine tuning the antenna to the resonance point.
[ترجمه گوگل]موتور توسط یک مدار PWM کنترل می شود که دقیقاً ولتاژ DC را روی یک قطار از پالس ها برای تنظیم دقیق آنتن به نقطه تشدید می فرستد
[ترجمه ترگمان]موتور توسط یک مدار PWM کنترل می شود که به طور دقیق ولتاژ DC را در یک قطار پالس های ولتاژ برای تنظیم دقیق آنتن به نقطه رزونانس می فرستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] تنظیم دقیق
[ریاضیات] میزان سازی دقیق

انگلیسی به انگلیسی

• making delicate adjustments (on a machine, instrument, etc.)

پیشنهاد کاربران

make small adjustments to ( something ) in order to achieve the best or a desired performance
تغییرات و تنظیمات جزئی روی چیزی انجام دادن به قصد بهینه سازی .
خوسامانی در فلسفه.
تنظیم دقیق
بهینه سازی

بپرس