finalize

/ˈfaɪnəˌlaɪz//ˈfaɪnəlaɪz/

معنی: بپایان رساندن، بمرحله نهایی رساندن
معانی دیگر: تمام کردن، به پایان رساندن (کار)، به فرجام رساندن، یکسره کردن، کامل کردن، تکمیل کردن، آزگار کردن، بسمند کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: finalizes, finalizing, finalized
مشتقات: finalization (n.)
• : تعریف: to put into finished form; make complete or definite.

جمله های نمونه

1. he is authorized to finalize the deal
او اختیار دارد که معامله را تمام کند.

2. We should finalize by the end of the weeks.
[ترجمه گوگل]ما باید تا پایان هفته ها نهایی کنیم
[ترجمه ترگمان]باید تا آخر هفته ها مسابقه نهایی رو نهایی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Jo flew out to Thailand to finalize the details of the deal.
[ترجمه گوگل]جو به تایلند رفت تا جزئیات معامله را نهایی کند
[ترجمه ترگمان]جو به سوی تایلند پرواز کرد تا جزئیات معامله را نهایی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They met to finalize the terms of the treaty.
[ترجمه گوگل]آنها برای نهایی کردن مفاد پیمان ملاقات کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای نهایی کردن شرایط پیمان ملاقات کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Kmart expects to finalize the entire agreement by the end of February.
[ترجمه گوگل]Kmart انتظار دارد تا پایان فوریه کل توافق را نهایی کند
[ترجمه ترگمان]Kmart انتظار دارد تا پایان ماه فوریه کل توافقنامه را به پایان برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We'll finalize the details later.
[ترجمه گوگل]جزئیات را بعداً نهایی می کنیم
[ترجمه ترگمان]بعدا جزئیات را بر خواهیم آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The group met in early June 1994 to finalize the language.
[ترجمه گوگل]این گروه در اوایل ژوئن 1994 گرد هم آمدند تا زبان را نهایی کنند
[ترجمه ترگمان]این گروه در اوایل ژوئن ۱۹۹۴ با یکدیگر دیدار کردند تا این زبان را نهایی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mr Samuels is flying to Detroit to finalize the details and sign the contract.
[ترجمه گوگل]آقای ساموئلز برای نهایی کردن جزئیات و امضای قرارداد به دیترویت پرواز می کند
[ترجمه ترگمان]آقای ساموئلز برای نهایی کردن جزئیات و امضای قرارداد به دیترویت پرواز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't proceed any further with any plans or finalize any arrangements until you have proper authority.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که اختیارات لازم را نداشته باشید، به هیچ برنامه ای ادامه ندهید یا هیچ ترتیبی را نهایی نکنید
[ترجمه ترگمان]با هیچ نقشه ای و یا تا زمانی که صلاحیت درست و حسابی نداشته باشی، هیچ برنامه ای را ادامه نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We hope to finalize the fieldwork by the end of 1992 and to round up research by the middle of 199
[ترجمه گوگل]امیدواریم تا پایان سال 92 کار میدانی را نهایی کنیم و تا اواسط سال 99 تحقیقات را جمع آوری کنیم
[ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که پایان کار عملی را تا پایان سال ۱۹۹۲ به پایان برسانیم و تحقیقات را تا پایان سال ۱۹۹ مورد بررسی قرار دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Finalize working paper documentation related to all work performed and submit for manager approval and filing.
[ترجمه گوگل]اسناد و مدارک مربوط به تمام کارهای انجام شده را نهایی کنید و برای تأیید و تشکیل پرونده به مدیر ارسال کنید
[ترجمه ترگمان]Finalize اسناد کاغذی مربوط به همه کار انجام شده و ارسال برای تایید مدیر و بایگانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Liaison with external experts to finalize glossary and follow up on revising.
[ترجمه گوگل]ارتباط با کارشناسان خارجی برای نهایی کردن واژه نامه و پیگیری بازنگری
[ترجمه ترگمان]ارتباط با متخصصان خارجی برای نهایی کردن واژه نامه و پی گیری بازبینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Judging Committee vested with the authority to finalize all awards.
[ترجمه گوگل]کمیته داوری صلاحیت نهایی کردن همه جوایز را به عهده داشت
[ترجمه ترگمان]کمیته قضاوت برای نهایی کردن تمام جوایز به مقامات واگذار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Let's meet again tomorrow to finalize the price.
[ترجمه گوگل]بیایید فردا دوباره ملاقات کنیم تا قیمت را نهایی کنیم
[ترجمه ترگمان]فردا دوباره همدیگر را ببینیم تا به قیمت نهایی برسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Late Sunday night, as lawyers raced to finalize the merger agreement, executives of the New York Fed convened a call for Wall Street CEOs.
[ترجمه گوگل]اواخر یکشنبه شب، در حالی که وکلا برای نهایی کردن توافقنامه ادغام رقابت می کردند، مدیران فدرال رزرو نیویورک فراخوانی برای مدیران عامل وال استریت تشکیل دادند
[ترجمه ترگمان]اواخر یکشنبه شب، هنگامی که وکلا برای نهایی کردن قرارداد ادغام رقابت کردند، مدیران اجرایی بانک مرکزی نیویورک یک فراخوان برای مدیران اجرایی وال استریت تشکیل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بپایان رساندن (فعل)
end, terminate, knock up, conclude, consummate, finalize, play out, surcease

بمرحله نهایی رساندن (فعل)
finalize

انگلیسی به انگلیسی

• end, sum up; complete
if you finalize something that you are arranging, you complete the arrangements for it.

پیشنهاد کاربران

1. قطعی کردن. حتمی کردن 2. تمام کردن. یکسره کردن. بریدن 3. کامل کردن. تکمیل کردن
مثال:
industry observers expect the deal to be finalized today.
ناظران صنعت پیش بینی می کنند امروز معامله قطعی بشود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : finalize
اسم ( noun ) : final / finality / finale / finalization / finalist
صفت ( adjective ) : final
قید ( adverb ) : finally
نهایی کردن
ایزانیدَن.
نهایی سازی
( کامپیوتر ) ( دیسک ) بستن

بپرس