finalization


معنی: اتمام، بپایان رسانی، انجام رسانی
معانی دیگر: فرجام

جمله های نمونه

1. Non - deterministic finalization works well with dynamic memory management.
[ترجمه گوگل]نهایی سازی غیر قطعی با مدیریت حافظه پویا به خوبی کار می کند
[ترجمه ترگمان]نهایی کردن نهایی به خوبی با مدیریت حافظه پویا کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Garbage collector scans the Finalization queue.
[ترجمه گوگل]زباله جمع کن صف نهایی سازی را اسکن می کند
[ترجمه ترگمان]collector Garbage صف Finalization را اسکن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. United States Trade Representative Ron Kirk praised the finalization of the ICT trade principles.
[ترجمه گوگل]ران کرک، نماینده تجاری ایالات متحده، نهایی شدن اصول تجارت ICT را ستود
[ترجمه ترگمان]ران کریک، نماینده تجاری ایالات متحده آمریکا، از نهایی کردن اصول تجارت ICT تمجید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. What detailed provisions for the finalization of income tax and the filing of consolidated income tax returns are given by the Implementation Regulations?
[ترجمه گوگل]آیین نامه اجرایی چه مقررات دقیقی برای نهایی شدن مالیات بر درآمد و تسلیم اظهارنامه مالیات بر درآمد تلفیقی در نظر گرفته است؟
[ترجمه ترگمان]چه مقررات دقیقی برای نهایی کردن مالیات بر درآمد و بایگانی بازده های مالیاتی متحد شده توسط مقررات اجرایی ارایه شده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After finalization, an object is accessible but in an invalid state; therefore, it is unusable.
[ترجمه گوگل]پس از نهایی شدن، یک شی قابل دسترسی است اما در حالت نامعتبر است بنابراین غیر قابل استفاده است
[ترجمه ترگمان]بعد از نهایی کردن، یک شی در دسترس است اما در حالت نامعتبر است؛ بنابراین غیرقابل استفاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Another important development prior to the opening of the Republican convention was the finalization of party policy by the Republican platform committee.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از تحولات مهم قبل از افتتاح کنوانسیون جمهوری خواهان، نهایی کردن سیاست حزب توسط کمیته پلت فرم جمهوری خواهان بود
[ترجمه ترگمان]یک پیشرفت مهم دیگر قبل از افتتاح مجمع جمهوری خواهان نهایی کردن سیاست حزبی توسط کمیته خط مشی حزب جمهوری خواه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Lead supplier pre - selection, selection, price negotiation, contract finalization.
[ترجمه گوگل]تامین کننده اصلی - پیش انتخاب، انتخاب، مذاکره قیمت، نهایی کردن قرارداد
[ترجمه ترگمان]پیش از انتخاب، انتخاب، انتخاب، مذاکره قیمت، نهایی کردن قرارداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Inverse thinking can be applied to argumentation writing in topics, finalization topic choice and headline.
[ترجمه گوگل]تفکر معکوس را می توان برای استدلال نویسی در موضوعات، انتخاب موضوع نهایی و عنوان استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]تفکر معکوس می تواند برای استدلال استدلال در موضوعات، نهایی کردن انتخاب موضوع و تی تر به کار رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The next steps that it's easier for clients to avoid the performance penalty associated with finalization.
[ترجمه گوگل]در مراحل بعدی، اجتناب از جریمه عملکرد مرتبط با نهایی‌سازی برای مشتریان آسان‌تر است
[ترجمه ترگمان]مراحل بعدی که برای مشتریان آسان تر است اجتناب از مجازات عملکرد مربوط به نهایی کردن نهایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Trying to force the C ++ idiom of deterministic finalization into the C # language won't work well.
[ترجمه گوگل]تلاش برای وادار کردن اصطلاح C ++ نهایی سازی قطعی به زبان C # خوب کار نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]تلاش برای وادار کردن کلمه C + + از نهایی کردن قطعی نهایی به زبان C خوب جواب نخواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The book can finally be published after revision and finalization.
[ترجمه گوگل]کتاب در نهایت پس از بازبینی و نهایی شدن قابل چاپ است
[ترجمه ترگمان]این کتاب می تواند در نهایت بعد از تجدید نظر و نهایی کردن آن منتشر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The test results have already been put into use as major reference data during the engine design, finalization and determination of turbine disc guaranteed life.
[ترجمه گوگل]نتایج آزمایش قبلاً به‌عنوان داده‌های مرجع اصلی در طول طراحی موتور، نهایی‌سازی و تعیین عمر تضمین‌شده دیسک توربین مورد استفاده قرار گرفته‌اند
[ترجمه ترگمان]نتایج آزمایش قبلا به عنوان داده های مرجع اصلی در طول طراحی موتور، نهایی کردن و تعیین عمر ضمانت شده در دیسک، مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اتمام (اسم)
end, accomplishment, completion, conclusion, finalization

به پایان رساند (اسم)
finalization

انجام رسانی (اسم)
finalization

انگلیسی به انگلیسی

• putting in final form; summing up; final consolidation; completion (also finalisation)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : finalize
اسم ( noun ) : final / finality / finale / finalization / finalist
صفت ( adjective ) : final
قید ( adverb ) : finally
خاتمه بخشی
نهایی سازی
سیاست های اجرایی
مصوبات نهایی

بپرس