اسم ( noun )
• (1) تعریف: one of usu. several movable, webbed appendages that fish and other animals that live in the water use for swimming or balance.
- The fish's fins help propel it through the water.
[ترجمه گوگل] باله های ماهی به حرکت آن در آب کمک می کند
[ترجمه ترگمان] باله های ماهی به جلو بردن آن از طریق آب کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] باله های ماهی به جلو بردن آن از طریق آب کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: anything that looks like or functions as a fin, such as certain projections often found on airplanes, boats, or cars.
- Most of the classic cars in his 1950s collection have massive fins.
[ترجمه گوگل] اکثر خودروهای کلاسیک مجموعه دهه 1950 او دارای باله های عظیم هستند
[ترجمه ترگمان] بیشتر ماشین های کلاسیک در مجموعه دهه ۱۹۵۰ دارای باله وسیعی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بیشتر ماشین های کلاسیک در مجموعه دهه ۱۹۵۰ دارای باله وسیعی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a rubber flipper worn by an underwater swimmer.
- The diver was wearing fins as well as a mask and snorkel.
[ترجمه گوگل] غواص باله و همچنین ماسک و اسنورکل به سر داشت
[ترجمه ترگمان] غواص دارای باله و همچنین ماسک و snorkel بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] غواص دارای باله و همچنین ماسک و snorkel بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a rib or ridge, as on a radiator or engine, designed to maximize heat transfer to the environment.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fins, finning, finned
حالات: fins, finning, finned
• (1) تعریف: to remove the fins from.
• (2) تعریف: to supply with fins.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: finlike (adj.)
مشتقات: finlike (adj.)
• (1) تعریف: to come close to the surface of the water from below, allowing the fins to come above the water.
• (2) تعریف: to strike the water repeatedly with the fins, as does a dying whale.