filter

/ˈfɪltər//ˈfɪltə/

معنی: صافی، پالونه، صاف کن، اب صاف کردن، پالودن، تصفیه کردن، صاف کردن
معانی دیگر: (اسباب تصفیه ی آب و گاز و هوا) پالونه، پالاوان، بیزه، فیلتر، پرویزن، پا لایه، پالاگر، مشتوک، (نور - فیزیک) برق پالا (دستگاهی که فقط جریانات برق دارای بسامدهای بخصوصی را عبور می دهد)، نور پالا (ماده ای که برخی از رنگ ها را عبور نمی دهد)، پالاییدن، از صافی گذراندن، (با:out) زدودن از، (مجازی - از میان چیزی مانند پالونه یا صافی عبور کردن) آهسته رد شدن، (با: through) تراویدن، رد شدن و پخش شدن، (خبر و غیره) درز کردن، هر ماده ای که برای پالاییدن یا صافی کردن به کار می رود مثلا: کاغذ به شکل قیف، شن و ماسه، غشا، پنبه، زغال، نمد، پارچه، توری، چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرند ولی حائل پرتوهای دیگر است

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a piece of paper or other porous material, such as charcoal, used to remove solids or other impurities from fluids or gases that pass through it.
مشابه: leach, screen, strainer

(2) تعریف: a device for controlling or modifying the intensity or character of light or sound.

(3) تعریف: an apparatus that consists of or holds a filter.
مترادف: screen, sieve, strainer
مشابه: colander, sifter
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: filters, filtering, filtered
(1) تعریف: to remove impurities from (something) by, or as if by, using a filter.
مترادف: clarify, filtrate, purify, strain
مشابه: cleanse, clear, percolate, refine

(2) تعریف: to separate out by the use of a filter.
مترادف: filtrate, strain
مشابه: leach

(3) تعریف: to serve as a filter for.
مشابه: clarify, filtrate, purify, strain

- Charcoal filters smoke.
[ترجمه بهمن محمدحسینی] زغال سنگ، دود را تصفیه می کند.
|
[ترجمه گوگل] فیلترهای زغال دود می کنند
[ترجمه ترگمان] زغال سیگار می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: filterer (n.)
• : تعریف: to go through or as if through a filter.
مترادف: filtrate, percolate, strain
مشابه: dribble, leak, ooze, seep, trickle

- Sunshine filtered through the fog.
[ترجمه بهمن محمدحسینی] مه، نور خورشید را پوشاند ( محو و ناپدید کرد ) .
|
[ترجمه گوگل] آفتاب از میان مه فیلتر شد
[ترجمه ترگمان] نور خورشید در مه فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a filter cigaret
سیگار مشتوک (فیلتردار)

2. cigaret filter
فیلتر سیگار

3. coffee filter
صافی قهوه

4. oil filter
(اتومبیل) فیلتر روغن

5. a color filter for a camera lens
فیلتر رنگی برای عدسی دوربین عکاسی

6. Dustbags act as a filter and suction will be reduced if they are too full.
[ترجمه بهمن محمدحسینی] پاکت زباله جارو برقی، بعنوان صافی عمل می کند و اگر ( کیسه ها از زباله ) پر شوند، مکش هوا کاهش می یابد.
|
[ترجمه گوگل]کیسه های گرد و غبار مانند یک فیلتر عمل می کنند و در صورت پر شدن بیش از حد مکش کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]Dustbags به عنوان یک فیلتر عمل می کنند و اگر بیش از حد پر باشند، مکش کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Filter out all the dirt before using the water.
[ترجمه بهمن محمد حسینی] قبل از استفاده از آب، آنرا از آلودگی ، تصفیه و پاک کنید.
|
[ترجمه گوگل]قبل از استفاده از آب، تمام کثیفی ها را فیلتر کنید
[ترجمه ترگمان]تمام کثیفی را قبل از استفاده از آب فیلتر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Children should have glasses which filter out UV rays.
[ترجمه بهمن محمدحسینی] برای ممانعت از پرتوهای یو وی، کودکان باید عینک ( ضد آفتاب ) بزنند.
|
[ترجمه گوگل]کودکان باید عینکی داشته باشند که اشعه ماوراء بنفش را فیلتر کند
[ترجمه ترگمان]بچه ها باید glasses داشته باشند که اشعه های ماورای بنفش را فیلتر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You need to filter the drinking water.
[ترجمه گوگل]باید آب آشامیدنی را فیلتر کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید آب آشامیدنی را فیلتر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You filter the coffee through this special paper and it takes out the bitterness.
[ترجمه بهمن محمد حسینی] قهوه را با این برگه و کاغذ صافی، تصفیه کنید تا طعم تلخی آنرا بگیرید.
|
[ترجمه گوگل]قهوه را از طریق این کاغذ مخصوص فیلتر می کنید و تلخی آن را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]شما قهوه را از طریق این مقاله ویژه فیلتر می کنید و تلخی را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Put the coffee in the filter and let the water run through.
[ترجمه بهمن محمد حسینی] قهوه را درون صافی بریزید و بگذارید تا آب از آن عبور کند.
|
[ترجمه گوگل]قهوه را در فیلتر قرار دهید و اجازه دهید آب از آن عبور کند
[ترجمه ترگمان]قهوه را در صافی بگذارید و اجازه دهید آب از آن عبور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Use a sun cream to filter out ultraviolet rays.
[ترجمه بهمن محمد حسینی] از کرم ضد آفتاب را برای جلوگیری از پرتوها یا اشعه های ماورا بنفش ، بکار ببرید.
|
[ترجمه گوگل]از کرم ضد آفتاب برای فیلتر کردن اشعه ماوراء بنفش استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از کرم خورشید برای فیلتر کردن اشعه های ماورای بنفش استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Foreign influence began to filter into the country.
[ترجمه بهمن محمد حسینی] نفوذ ( عوامل خارجی و ) بیگانه، موجب رخنه و پخش انها به درون کشور میشود.
|
[ترجمه گوگل]نفوذ خارجی به داخل کشور نفوذ کرد
[ترجمه ترگمان]نفوذ خارجی شروع به فیلتر کردن این کشور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You can filter out spam with special software.
[ترجمه گوگل]شما می توانید هرزنامه ها را با نرم افزار خاصی فیلتر کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید اسپم را با نرم افزار خاص فیلتر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The test is used to filter out candidates who may be unsuitable.
[ترجمه بهمن محمد حسینی] آزمون مذکور برای حذف و جداسازی نامزدها احیانا نامناسب بکار گرفته می شود.
|
[ترجمه گوگل]این آزمون برای فیلتر کردن نامزدهایی که ممکن است نامناسب باشند استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]از این آزمون برای فیلتر کردن کاندیداهایی استفاده می شود که ممکن است نامناسب باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The camera has an anti-glare filter.
[ترجمه گوگل]دوربین دارای فیلتر ضد تابش نور است
[ترجمه ترگمان]دوربین یک فیلتر anti دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صافی (اسم)
filter, gloss, clearance, serenity, purity, smoothness, strainer, colander, leach, limpidity, scumble

پالونه (اسم)
filter, strainer, colander

صاف کن (اسم)
filter

اب صاف کردن (فعل)
filter

پالودن (فعل)
purify, refine, filter, strain

تصفیه کردن (فعل)
settle, clean, purify, cleanse, accord, refine, clean up, filter, purge, establish, administer, administrate, rarefy, sublimate, filtrate

صاف کردن (فعل)
clear, fine, filter, face, even, sleek, plane, strain, perk, smooth, shave, hone, percolate, pave, liquidize, unwrap, filtrate, smoothen, sleeken

تخصصی

[شیمی] صافی
[سینما] پالایه - صافی
[عمران و معماری] صافی - فیلتر - صافیدن - پالایه - پالودن
[کامپیوتر] صافی، فیلتر - 1. برنامه ای که فایلی را کاراکتر می خواند و فایل جدیدی را به وجود می آورد. 2- در برنامه های نقاشی و عکس رنگی، این وسیله برای اصلاح تصویر به کار می رود. نگاه کنید به image processing . 3- در الکترونیک، وسیله ای که سد سیگنالها یا فرکانسهای خاصی می شود. 4- وسیله ای که نور طول موجهای خاصی را سد می کند ؛ صافی ها در جلوی صفحات کامپیوتر قرار می گیرند تا درخشندگی را کاهش دهند. 5- مواردی که ذرات غبار را از هوا پاک می کند، گاهی صافی را در جلوی پروانه ی خنک کننده ی کامپیوتر به کار می برند. - فیلتر ؛ صافی
[برق و الکترونیک] پالایه وسیله ای انتخابگر که گستره ی مطلوب سیگنالها یا انرژی را عبور میدهد و بقیه را تضعیف می کند. بنابراین پالایه ی الکتریکی شبکه ایست که جریانهای متناوب با بسامد مورد نظر را عبور میدهد و سایر بسامدها را تضعیف می کند. پالایه ی آکوستیک نیز فقط بسامدهای صدای مورد نظر را منتقل می کند . به همین ترتیب، پالایه ی نوری گستره ی طول موج مورد نظر در طیفهای مرئی، فرابنفش یا زیر قرمز را عبور می دهد. - فیلتر، پالایه
[مهندسی گاز] صافی، صاف کردن
[زمین شناسی] فیلتر فیلتر وسیله ای برای جداسازی ذرات جامد و ذرات مایع و گاز است. یک فیلتر ساده آزمایشگاهای برای جداسازی مایعات به صورت یک قیف است.
[بهداشت] پالا - صافی
[نساجی] صافی - فیلتر - صاف کننده
[ریاضیات] پالایه، صافی، تصفیه کردن، زلال کردن، صاف کردن، پالودن
[معدن] صافی (جدایش)
[پلیمر] صافی
[آمار] پالایه
[آب و خاک] صافی، فیلتر

انگلیسی به انگلیسی

• something which separates, leach; program which receives output from another program and changes its format (computers); file which allows a program to save and load files of a certain file type (computers)
pass a liquid or gas through porous material to remove impurities, strain; slowly pass in or out; partially block the passage of; send through a filter
to filter a substance means to pass it through a device which is designed to remove particles from it.
a filter is a device through which something is filtered.
when light or sound filters into a place, it comes in faintly.
when news or information filters through to people, it gradually reaches them.
to filter out something from a substance means to remove it by passing the substance through a filter.

پیشنهاد کاربران

1. صافی 2. فیلتر 3. ( الکترونیک ) پالایه 4. ( ترافیک بریتانیا ) نیمه ابری. غبار الود / 1. صاف کردن. از صافی رد کردن. از فیلتر گذراندن یا عبور دادن 2. تصفیه کردن 3. اهسته رد شدن. عبور کردن. عبور کردن. گذشتن از 4. رخنه کردن. نفوذ کردن. ( خبر ) درز کردن 5. ( ناخالصی و غیره ) خارج کردن. گرفتن 6. ( ترافیک بریتانیا ) به چپ گردش کردن. گردش به چپ ازاد بودن
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
the liquid is filtered and concentrated
این مایع تصفیه و غلیظ شده

تصفیه کردن
چارچوب، چارچوب نگاه
سانسور کردن
filter ( عمومی )
واژه مصوب: صافی 1، پالایه
تعریف: [عمومی] ابزاری برای تصفیه کردن|||* مصوب فرهنگستان اول
نَژمودن/نژماییدن.
رد شدن، نفوذ کردن
تراویدن هم معنی میده. یا درز کردن
مثلا:
a powdery light filtered through the closed and settled on the furniture
اینجا معنی تراویدن میده
غربال کردن

اصلاح کردن.
filter
پیش نهاد :
پالتار ( پالت - آر ) از کارواژه ی برساخته ی : پالتَن
ریشه یابی کارواژه ی پالودن :
پالودن : پا - لود - اَن
پا : کوتاه شده ی پاد ، پَد = ضِد
لود = ناپاکی ، پلیدی ، پلَشتی ، لوث : واژه ای پارسی است که اَربی شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

اَن = پس وند انجام کار
ریشه یابی filter
filter : fi - lt - er
fi = پا ، پاد ، پَد
lt = لود ، لوث
er = مانند آر در پرستار ، گفتار ، نوشتار، . . .

صافی، جدا ساز، تصفیه ساز، رخنه و نفوذ ، ممانعت و جلوگیری کننده، حذف کننده، پاک کننده.
پالایش کردن
منتقل کردن
محدود سازی محدوده انتخاب، تحدید حدود انتخاب/گزینه ها
فیلتر کردن عکس یا نقاشی ( برای اصلاح عکس و تصویر )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس