اسم ( noun )
• (1) تعریف: a thin coating.
- The old car in the garage was covered with a film of dust.
[ترجمه بیتا داداش زاده] ماشین قدیمی در گاراژ با یک لایه از گرد و غبار پوشانده شد|
[ترجمه گوگل] ماشین قدیمی در گاراژ با فیلمی از گرد و غبار پوشیده شده بود[ترجمه ترگمان] اتومبیل قدیمی در گاراژ با یک فیلم گرد و خاک پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The birds' feathers were covered with a film of oil.
[ترجمه گوگل] پرهای پرندگان با یک لایه روغن پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان] پره ای پرندگان با لایه ای از روغن پوشانده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پره ای پرندگان با لایه ای از روغن پوشانده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a thin cellulose strip covered with a light-sensitive material, used to make photographic images.
- The film was old, and the images in the photographs were not clear.
[ترجمه گوگل] فیلم قدیمی بود و تصاویر داخل عکس ها واضح نبود
[ترجمه ترگمان] فیلم قدیمی بود و تصاویر موجود در عکس ها واضح نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فیلم قدیمی بود و تصاویر موجود در عکس ها واضح نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The photographer loaded the camera with fresh film.
[ترجمه گوگل] عکاس دوربین را با فیلم تازه پر کرد
[ترجمه ترگمان] عکاس دوربین را با فیلم تازه پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عکاس دوربین را با فیلم تازه پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a motion picture; movie.
• مشابه: picture
• مشابه: picture
- I've seen this actor in many British films.
[ترجمه گوگل] من این بازیگر را در بسیاری از فیلم های بریتانیایی دیده ام
[ترجمه ترگمان] من این بازیگر را در بسیاری از فیلم های انگلیسی دیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من این بازیگر را در بسیاری از فیلم های انگلیسی دیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Do you want to go see a film tonight?
[ترجمه گوگل] میخوای امشب بری فیلم ببینی؟
[ترجمه ترگمان] میخوای امشب فیلم ببینی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] میخوای امشب فیلم ببینی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: (often cap.) motion pictures generally, or the motion picture industry.
• مشابه: cinema
• مشابه: cinema
- She is a star of both stage and film.
[ترجمه گوگل] او هم ستاره صحنه و هم در سینما است
[ترجمه ترگمان] او ستاره هر دو فیلم و هم فیلم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او ستاره هر دو فیلم و هم فیلم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: a thin, membranous layer.
• مشابه: membrane
• مشابه: membrane
• (6) تعریف: a hazy cloud; mist; blur.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: films, filming, filmed
حالات: films, filming, filmed
• (1) تعریف: to cover with a film or thin layer.
• مشابه: mist
• مشابه: mist
• (2) تعریف: to photograph with a movie camera.
• مشابه: shoot
• مشابه: shoot
- My brother filmed the wedding for us.
[ترجمه گوگل] برادرم از عروسی برای ما فیلم گرفت
[ترجمه ترگمان] برادرم عروسی رو برای ما گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برادرم عروسی رو برای ما گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The movie was filmed on location in France.
[ترجمه گوگل] این فیلم در لوکیشنی در فرانسه فیلمبرداری شده است
[ترجمه ترگمان] فیلم در فرانسه فیلمبرداری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فیلم در فرانسه فیلمبرداری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to make a film version of.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to become covered with a thin layer or coating.
- The cat's eye appears to be filming.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد که چشم گربه در حال فیلمبرداری است
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد که چشم گربه فیلم برداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد که چشم گربه فیلم برداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to make a movie.
- They'll be filming in Rome next month.
[ترجمه گوگل] آنها ماه آینده در رم فیلمبرداری خواهند کرد
[ترجمه ترگمان] ماه آینده در رم مشغول فیلمبرداری خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ماه آینده در رم مشغول فیلمبرداری خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید