filler

/ˈfɪlər//ˈfɪlə/

معنی: پر کننده، بتونه، مال بند اسب، پر کلاه زنان
معانی دیگر: (شخص یا ابزار یا چیزی که پر می کند):، ماده ای که برای افزودن بر غلظت یا وزن یا حجم و غیره به ماده ی دیگر می زنند، آکنش گر، آکندگر، چگال افزا، وزن افزا، خمیر و غیره که قبل از صافکاری ورنگ زدن به چوب می مالند، زاموسخه، توتون درون سیگار برگ (که دور آن برگ توتون پیچیده اند)، (روزنامه و غیره) مطلبی که با آن جای خالی صفحه را پر می کنند، کاغذی که با آن کلاسور یا پوشه و غیره را پر می کنند، میله استحکام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: someone or something that fills.

(2) تعریف: a substance used to fill cracks and holes in a surface before painting.

(3) تعریف: a short passage of secondary importance that fills a gap in a newspaper or broadcast.

(4) تعریف: something added in order to enlarge or augment.

جمله های نمونه

1. The song was originally a filler on their first album.
[ترجمه گوگل]این آهنگ در ابتدا یک پرکننده در اولین آلبوم آنها بود
[ترجمه ترگمان]آهنگ در ابتدا پر کننده روی اولین آلبوم آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fill small holes with wood filler in a matching colour.
[ترجمه گوگل]سوراخ های کوچک را با پرکننده چوب به رنگ مناسب پر کنید
[ترجمه ترگمان]حفره های کوچک پر کننده با پرکننده چوبی در یک رنگ تطابق را پر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cracks should be repaired with a filler, and porous surfaces primed with a sealant or a diluted coat of masonry paint.
[ترجمه گوگل]ترک ها را باید با پرکننده ترمیم کرد و سطوح متخلخل را با یک درزگیر یا یک پوشش رقیق رنگ سنگ تراشی آماده کرد
[ترجمه ترگمان]ترک ها باید با یک پرکننده و سطوح متخلخل با یک درزگیر یا یک پوشش رقیق از رنگ سنگ تراشی تعمیر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A second application of filler may be required to fill cavities which sanding reveals.
[ترجمه گوگل]کاربرد دوم پرکننده ممکن است برای پر کردن حفره هایی که سنباده نشان می دهد لازم باشد
[ترجمه ترگمان]کاربرد دوم پرکننده ممکن است برای پر کردن حفره ای که رنگ پوشی نشان می دهد مورد نیاز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The filler is on top of the box on a small square plate just in front of the hand brake drum.
[ترجمه گوگل]پرکننده در بالای جعبه روی یک صفحه مربع کوچک درست در جلوی درام ترمز دستی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]پرکننده در بالای جعبه روی یک بشقاب مربعی قرار دارد که درست جلوی درام ترمز دستی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is the perfect stocking filler.
[ترجمه گوگل]این پرکننده جوراب کامل است
[ترجمه ترگمان] این خیلی باحاله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Then cover the filler wood with a thin layer of joint compound and paper joint-compound tape.
[ترجمه گوگل]سپس روی چوب پرکننده را با یک لایه نازک از ترکیب مفصل و نوار چسب کاغذی ترکیب کنید
[ترجمه ترگمان]سپس چوب پر کننده را با یک لایه نازک از ترکیب مشترک و نوار چسب ترکیبی بپوشانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She included difficult filler items without pronouns to divert the subjects' attention from the anaphoric expressions.
[ترجمه گوگل]او آیتم‌های پرکننده دشواری را بدون ضمایر برای منحرف کردن توجه آزمودنی‌ها از عبارات آنافوریکی وارد کرد
[ترجمه ترگمان]او شامل آیتم های پر کننده دشوار بدون pronouns برای منحرف کردن توجه افراد از حالات anaphoric بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The commercials, the filler, the reruns, the videos-all of it counts.
[ترجمه گوگل]تبلیغات، پرکننده ها، تکرارها، ویدیوها - همه اینها مهم است
[ترجمه ترگمان]تبلیغات، the، the، ویدیو - همه اینها به حساب می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Competition chili has no filler; it is simple, basic, and narrowly defined.
[ترجمه گوگل]فلفل قرمز رقابتی پرکننده ندارد ساده، اساسی و با تعریف محدود است
[ترجمه ترگمان]فلفل چیلی ماده پرکننده ندارد؛ ساده، ساده و به سختی مشخص شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The filler is rubbed hard across the surface of the wood, wiping off the surplus filler with a clean cloth.
[ترجمه گوگل]پرکننده به سختی روی سطح چوب مالیده می شود و پرکننده اضافی را با یک پارچه تمیز پاک می کند
[ترجمه ترگمان]پرکننده به سختی روی سطح چوب مالیده می شود و پرکننده اضافی را با یک پارچه تمیز پاک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A sander will be required to remove excess filler and shape it to match the existing timber.
[ترجمه گوگل]یک سنباده برای برداشتن پرکننده اضافی و شکل دادن به آن برای مطابقت با الوار موجود مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]یک چرخ سنباده برای حذف پرکننده اضافی و شکل دادن آن برای مطابقت با چوب موجود لازم خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ted had never talked like this, filler talk, stuff you say when you are getting used to having a visitor.
[ترجمه گوگل]تد هرگز اینطور صحبت نکرده بود، صحبت های پرکننده، چیزهایی که وقتی به داشتن یک بازدیدکننده عادت می کنید می گویید
[ترجمه ترگمان]تد هرگز مثل این حرف نمی زد، پر حرف و چرت و پرت حرف می زد، چیزهایی که وقتی عادت می کنی مهمان داشته باشی، حرف می زنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You want Killer with no filler?
[ترجمه گوگل]آیا قاتل بدون پرکننده می خواهید؟
[ترجمه ترگمان]تو قاتل رو میخوای بدون filler؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پر کننده (اسم)
expletive, filler

بتونه (اسم)
primer, putty, filler, gesso

مال بند اسب (اسم)
filler

پر کلاه زنان (اسم)
filler

تخصصی

[شیمی] پرکننده، ماده اى که براى افزودن بر غلظت یا وزن یا حجم و غیره به ماده ى دیگر می زنند، آکنش گر،آکندگر، چگال افزا، وزن افزا ،خمیر و غیره که قبل از صافکارى ورنگ زدن به چوب می مالند، بتونه، زاموسخه
[سینما] میان برنامه - نور تلطیف کننده
[عمران و معماری] پر کننده - فیلر - گردسنگ - لایی - لقمه - خاکه سنگ - بطانه
[کامپیوتر] پر کننده
[مهندسی گاز] پرکننده
[زمین شناسی] خاک سنگ، پرکننده، گردسنگ، زبره، لایی، لقمه، بطانه
[نساجی] پرکننده ( موادی که جهت افزایش وزن و غلظت و کاهش قیمت به شوینده ها و مواد تکمیلی افزوده می شود )
[ریاضیات] پر کن، پر کننده، لایی، درز گیر، میله ی استحکام، نبشی
[پلیمر] پرکننده

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing which fills; filling, stuffing; device used for filling; substance used to fill a gap or cavity; material which fills extra space (in a newspaper or magazine); substance added to a product (i.e. to increase bulk)
filler is a substance used for filling cracks or holes, especially in walls, car bodies, or wood.
a filler is also a substance used to increase the weight or size of something.

پیشنهاد کاربران

This term refers to content that is used to fill empty space or time, typically with little substance or importance. It can include filler episodes in a TV series, filler text in a document, or any content that serves as a temporary placeholder.
...
[مشاهده متن کامل]

محتوایی که برای پر کردن فضا یا زمان خالی استفاده می شود، معمولاً با محتوا یا اهمیت کمی.
می تواند شامل قسمت های پرکننده در یک سریال تلویزیونی، متن پرکننده در یک سند یا هر محتوایی باشد که به عنوان یک جایگزین موقت عمل می کند.
مثال؛
The last few chapters of the book felt like filler.
In a discussion about podcasts, someone might comment, “They release filler episodes when they don’t have a main topic. ”
A designer might use filler text in a mock - up and explain, “This text is just filler for now. We’ll replace it with the actual content later. ”

A filler is a substance that is added to a drug, usually an illegal drug, to increase its volume or weight without affecting its potency. Fillers are often used to make the drug appear more valuable or to increase the dealer's profit margin.
...
[مشاهده متن کامل]

ماده ای است که به یک مواد، معمولاً یک مواد غیرقانونی، اضافه می شود تا حجم یا وزن آن را بدون تأثیر بر قدرت آن افزایش دهد.
اغلب برای ارزشمندتر جلوه دادن مواد یا افزایش حاشیه سود فروش استفاده می شوند.
مثال؛
The drug dealer was arrested for cutting his cocaine with a filler, making it look like a higher quality product than it actually was.
The police found a bag of heroin that had been cut with a filler, which explained why the user had overdosed after taking it.
The user was shocked to discover that their ecstasy pill was filled with a filler and not the real deal.

پر کننده
( رجوع شود به expletive )
در فرهنگ عامیانه، معنی "نوار خالی پر کردن" یا "از در و دیوار حرف زدن" هم میده
دِرنگ آوا
درنگِ آوایی
● به خودی خود مهم نیست و در واقع فقط برای جا پر کردن است.
مثل بتونه برای رنگ کاری، ماده پروتز کننده پوست، عکس و نوشته هایی که در روزنامه فقط برای پر کردن صفحه هستند و اهمین چندانی ندارن. . .
filler ( علوم دارویی )
واژه مصوب: پُرکننده
تعریف: هریک از موادی که برای افزایش حجم دارو به کار می رود|||متـ . مادۀ حجم افزا 1، حجم افزا bulking agent
پُر کننده

بپرس