filch

/ˈfɪlt͡ʃ//fɪlt͡ʃ/

معنی: دزدی، بچابکی دزدیدن، دزدیدن، کش رفتن
معانی دیگر: (در مورد چیزهای کوچک و کم ارزش) دزدیدن، بلند کردن، ناخنک زدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: filches, filching, filched
مشتقات: filcher (n.)
• : تعریف: to steal (usu. something of slight value) in a sly manner; pilfer.

- Somebody's been filching my pens again.
[ترجمه گوگل] یکی دوباره قلم هایم را کثیف کرده است
[ترجمه ترگمان] یه نفر دوباره داره خودکار منو خالی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. when i was a child, i used to filch talla khanom's cigarets
بچه که بودم سیگارهای طلا خانم را می دزدیدم.

2. He filched a bottle of wine from the cellar.
[ترجمه گوگل]او یک بطری شراب را از سرداب بیرون کشید
[ترجمه ترگمان]یک بطری شراب از زیرزمین دزدیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Oliver filched a packet of cigarettes from a well - dressed passenger.
[ترجمه گوگل]الیور یک پاکت سیگار را از یک مسافر خوش لباس پاک کرد
[ترجمه ترگمان] الیور یه بسته سیگار از یه مسافر خوش لباس دزدیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He filched a piece of chalk from the teacher's desk.
[ترجمه گوگل]تکه ای گچ را از روی میز معلم پاک کرد
[ترجمه ترگمان]یک تکه گچ را از روی میز معلم گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I filched some notes from his wallet.
[ترجمه گوگل]چند یادداشت را از کیف پولش پاک کردم
[ترجمه ترگمان]یه چند تا از کیف پولش رو از دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The boys were in the habit of filching fruit from the peddler's carts.
[ترجمه گوگل]پسرها عادت داشتند از گاری های دستفروش میوه ها را آب بریزند
[ترجمه ترگمان]بچه ها عادت داشتند میوه filching را از روی گاری ها بردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jack filched a pen from his friend's pocket.
[ترجمه گوگل]جک خودکاری را از جیب دوستش بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]جک یک قلم از جیب دوستش دزدیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Where and how he managed to filch these secret texts will probably always remain a mystery.
[ترجمه گوگل]اینکه او کجا و چگونه توانست این متون مخفی را پاک کند، احتمالا همیشه یک راز باقی خواهد ماند
[ترجمه ترگمان]از کجا و چه طوری تونس ته که فلیچ این پیام ها را از کجا به یاد بیاره، احتمالا همیشه یک راز باقی می مونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He filched them from my wardrobe when I kicked him out.
[ترجمه گوگل]وقتی بیرونش کردم، آنها را از کمد لباسم پاک کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی او را بیرون انداختم، آن ها را از کمد لباس هایم در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Who's filched my pencils?
[ترجمه گوگل]چه کسی مدادهای مرا کثیف کرده است؟
[ترجمه ترگمان]مداد هام رو از دست داده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some wag had already filched a target and pinned it on Sylvester's unknowing back.
[ترجمه گوگل]چند تکان از قبل یک هدف را آب گرفته بود و آن را به پشت ناخودآگاه سیلوستر چسبانده بود
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها یک هدف را از دست داده بودند و آن را روی زخم های کوچک Sylvester سنجاق کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He often brought her scraps he had filched from the instructors' table.
[ترجمه گوگل]او اغلب تکه‌هایی را که پاک کرده بود از روی میز مربیان برای او می‌آورد
[ترجمه ترگمان]غالبا scraps را که از روی میز استادان به دست آورده بود، به یاد می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Peters filched thousands of coins from the city's parking meters.
[ترجمه گوگل]پیترز هزاران سکه را از پارکومترهای شهر پاک کرد
[ترجمه ترگمان]پیتر پیترز \"هزاران سکه رو از پارکینگ شهر دزدیده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Argus Filch : Anyone here, my sweet? Come on.
[ترجمه گوگل]آرگوس فیلچ: کسی اینجا هست عزیزم؟ بیا دیگه
[ترجمه ترگمان]ارگوس فلیچ: کسی اینجا هست، عزیزم؟ زود باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دزدی (اسم)
filch, abstraction, theft, robbery, stealing, larceny, embezzlement, peculation, burglary, thievery, lift, nip, spoliation

بچابکی دزدیدن (فعل)
filch

دزدیدن (فعل)
abduct, rob, steal, embezzle, despoil, filch, snaffle, peak, pick, prig, poach, picaroon, spoliate, rifle, thieve, purloin

کش رفتن (فعل)
filch, abstract, swipe, pilfer, snitch, cabbage, gloom, nip, prig, palm, snook, snip

انگلیسی به انگلیسی

• steal, pilfer (especially in small quantities)
if someone filches something, they steal it; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس