• : تعریف: to steal (usu. something of slight value) in a sly manner; pilfer.
- Somebody's been filching my pens again.
[ترجمه Peter Strahm] یه نفر دوباره خودکارهامو دزدیده.
|
[ترجمه گوگل] یکی دوباره قلم هایم را کثیف کرده است [ترجمه ترگمان] یه نفر دوباره داره خودکار منو خالی می کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. when i was a child, i used to filch talla khanom's cigarets
بچه که بودم سیگارهای طلا خانم را می دزدیدم.
2. He filched a bottle of wine from the cellar.
[ترجمه گوگل]او یک بطری شراب را از سرداب بیرون کشید [ترجمه ترگمان]یک بطری شراب از زیرزمین دزدیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Oliver filched a packet of cigarettes from a well - dressed passenger.
[ترجمه Peter Strahm] الیور یک بسته سیگار از یک مسافر خوش تیپ کش رفت ( دزدید ) .
|
[ترجمه گوگل]الیور یک پاکت سیگار را از یک مسافر خوش لباس پاک کرد [ترجمه ترگمان] الیور یه بسته سیگار از یه مسافر خوش لباس دزدیده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He filched a piece of chalk from the teacher's desk.
[ترجمه گوگل]تکه ای گچ را از روی میز معلم پاک کرد [ترجمه ترگمان]یک تکه گچ را از روی میز معلم گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I filched some notes from his wallet.
[ترجمه گوگل]چند یادداشت را از کیف پولش پاک کردم [ترجمه ترگمان]یه چند تا از کیف پولش رو از دست دادم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The boys were in the habit of filching fruit from the peddler's carts.
[ترجمه گوگل]پسرها عادت داشتند از گاری های دستفروش میوه ها را آب بریزند [ترجمه ترگمان]بچه ها عادت داشتند میوه filching را از روی گاری ها بردارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Jack filched a pen from his friend's pocket.
[ترجمه Peter Strahm] جک یک خودکار از جیب دوستش کش رفت ( دزدید ) .
|
[ترجمه گوگل]جک خودکاری را از جیب دوستش بیرون آورد [ترجمه ترگمان]جک یک قلم از جیب دوستش دزدیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Where and how he managed to filch these secret texts will probably always remain a mystery.
[ترجمه گوگل]اینکه او کجا و چگونه توانست این متون مخفی را پاک کند، احتمالا همیشه یک راز باقی خواهد ماند [ترجمه ترگمان]از کجا و چه طوری تونس ته که فلیچ این پیام ها را از کجا به یاد بیاره، احتمالا همیشه یک راز باقی می مونه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He filched them from my wardrobe when I kicked him out.
[ترجمه گوگل]وقتی بیرونش کردم، آنها را از کمد لباسم پاک کرد [ترجمه ترگمان]وقتی او را بیرون انداختم، آن ها را از کمد لباس هایم در آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Who's filched my pencils?
[ترجمه Peter Strahm] چه کسی مدادهای مرا دزدیده است؟
|
[ترجمه گوگل]چه کسی مدادهای مرا کثیف کرده است؟ [ترجمه ترگمان]مداد هام رو از دست داده؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Some wag had already filched a target and pinned it on Sylvester's unknowing back.
[ترجمه گوگل]چند تکان از قبل یک هدف را آب گرفته بود و آن را به پشت ناخودآگاه سیلوستر چسبانده بود [ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها یک هدف را از دست داده بودند و آن را روی زخم های کوچک Sylvester سنجاق کرده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He often brought her scraps he had filched from the instructors' table.
[ترجمه گوگل]او اغلب تکههایی را که پاک کرده بود از روی میز مربیان برای او میآورد [ترجمه ترگمان]غالبا scraps را که از روی میز استادان به دست آورده بود، به یاد می آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Peters filched thousands of coins from the city's parking meters.
[ترجمه گوگل]پیترز هزاران سکه را از پارکومترهای شهر پاک کرد [ترجمه ترگمان]پیتر پیترز \"هزاران سکه رو از پارکینگ شهر دزدیده\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Argus Filch : Anyone here, my sweet? Come on.
[ترجمه گوگل]آرگوس فیلچ: کسی اینجا هست عزیزم؟ بیا دیگه [ترجمه ترگمان]ارگوس فلیچ: کسی اینجا هست، عزیزم؟ زود باش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• steal, pilfer (especially in small quantities) if someone filches something, they steal it; an informal word.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: To steal something, especially in a sneaky way; pilfer 🏴♂️ 🔍 مترادف: Steal ✅ مثال: She caught her younger brother trying to filch cookies from the jar.