گذشته figure outفهمیدن find outفکر همه چیز را کرده بود.Everything was figured outهمه چیز از پیش معلوم بود. It was figured outمحاسبه شدهمعین شدهفهمیدناز پس کاری برآمدن، مدیریت کردن، حل کردنمتوجه شدنunderstandکشف پیدا کردن+ عکس و لینک