figuration

/ˌfɪɡjəˈreɪʃən//ˌfɪɡjəˈreɪʃən/

شکل دهی، دیس دهی، ظاهر، نمود، نماد، سمبل، نمایش گر (چیزی)، بازنواخت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of forming something into a particular figure, or the resulting figure.

(2) تعریف: the act or result of representing something figuratively.

(3) تعریف: the use of musical embellishments or bass figuring.

جمله های نمونه

1. And its figuration is clearly seen: three mountain peaks, surrounded by the circle of the globe.
[ترجمه گوگل]و شکل آن به وضوح دیده می شود: سه قله کوه که توسط دایره کره احاطه شده است
[ترجمه ترگمان]و پیکربندی آن به وضوح دیده می شود: سه قله کوه، احاطه شده توسط دایره جهان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some refuted the differentiation between abstraction and figuration.
[ترجمه گوگل]برخی تفاوت بین انتزاع و تجسم را رد کردند
[ترجمه ترگمان]برخی تمایز بین انتزاع و پیکربندی را رد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In modern music we have small ostinato figurations, note-groups or rhythms, which form the background to musical sections.
[ترجمه گوگل]در موسیقی مدرن، فیگوراسیون‌های کوچک اوستیناتو، گروه‌های نت یا ریتم‌هایی داریم که پس‌زمینه بخش‌های موسیقی را تشکیل می‌دهند
[ترجمه ترگمان]در موسیقی مدرن، ما ostinato figurations، note یا ریتم های کوچک داریم که پس زمینه را به بخش های موسیقی شکل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However, in two cantatas in book 3 allusive figuration recurs in a manner that indubitably aids the drama.
[ترجمه گوگل]با این حال، در دو کانتات در کتاب 3، تجسم کنایه‌ای تکرار می‌شود، به گونه‌ای که بدون شک به درام کمک می‌کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، در دو cantatas در کتاب ۳ allusive figuration به شیوه ای که بدون شک به درام کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Namely after figuration of spirit of human body leg long inside not recurrent change.
[ترجمه گوگل]یعنی پس از تجسم روح بدن انسان، پای طولانی در داخل تغییر مکرر نیست
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، پس از پیکربندی روح پای انسان به مدت طولانی، نه تغییر متناوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Figuration in Ming's painting thereby into abstraction, without either being clearly separate.
[ترجمه گوگل]شکل گیری در نقاشی مینگ در نتیجه به انتزاع تبدیل می شود، بدون اینکه هیچ کدام به وضوح از هم جدا باشند
[ترجمه ترگمان]figuration در نقاشی مینگ از آن پس بی آن که خود را از هم جدا کند در آن غوطه ور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Figuration shows many phenomenal difference and functional difference in different type of writing.
[ترجمه گوگل]شکل، تفاوت‌های خارق‌العاده و تفاوت‌های عملکردی را در انواع نوشتار نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]figuration تفاوت فوق العاده و تفاوت عملکردی در انواع مختلف نوشتاری را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The con figuration of aplanat for making high resolution X-ray Zone plate to be used in beam line of Synchrotron Radiation Laboratory is also presented.
[ترجمه گوگل]پیکربندی aplanat برای ساخت صفحه زون پرتو ایکس با وضوح بالا برای استفاده در خط پرتو آزمایشگاه تشعشع سینکروترون نیز ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]شکل پیکربندی aplanat برای ساخت صفحه منطقه اشعه ایکس با رزولوشن بالا برای استفاده در خط پرتو از آزمایشگاه پرتو Synchrotron نیز ارایه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Double eye expands, double - fold eyelid figuration, rectify beautiful brow, how many money to want probably?
[ترجمه گوگل]دو چشم منبسط می شود، مضاعف پلک، اصلاح ابروی زیبا، احتمالاً چقدر پول می خواهید؟
[ترجمه ترگمان]چشم Double در حالی که پلک زیبا را اصلاح می کند، پیشانی زیبا را اصلاح می کند، چقدر پول می خواهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Methods:The anatomic figuration of musculus orbicularis oris and functional repair were employed to cure postoperative deformity of unilateral complete cleft lip.
[ترجمه گوگل]روش‌ها: برای درمان ناهنجاری شکاف کامل یک طرفه لب پس از عمل، از فیگوراسیون آناتومیک عضله اوربیکولاریس اوریس و ترمیم عملکردی استفاده شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: پیکربندی بالینی of orbicularis oris و تعمیر کارکردی برای درمان نقص postoperative لب شکاف یک جانبه به کار گرفته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The auto control of computer figuration realizes the process control of human - machine interface.
[ترجمه گوگل]کنترل خودکار فیگوراسیون رایانه، کنترل فرآیند رابط انسان و ماشین را درک می کند
[ترجمه ترگمان]کنترل خودکار پیکربندی کامپیوتر کنترل فرآیند رابط ماشین - ماشین را درک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The emulational result shows that the figuration dimensions of the cracked sheet metal basically satisfy requirements.
[ترجمه گوگل]نتیجه شبیه سازی نشان می دهد که ابعاد شکل گیری ورق فلزی ترک خورده اساساً الزامات را برآورده می کند
[ترجمه ترگمان]نتیجه emulational نشان می دهد که ابعاد هندسی ورقه ترک خورده، اساسا الزامات را ارضا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their jumbled stories are reminiscent of the black-bordered figures typical of so-called Figuration Libre.
[ترجمه گوگل]داستان های درهم ریخته آنها یادآور چهره های سیاه حاشیه ای است که به اصطلاح Figuration Libre نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]این داستان ها یادآور چهره های سیاه و حاشیه ای است که به اصطلاح figuration Libre نامیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As fin intransigent non - objective painter, he is antipathetic to figuration, especially Expressionist and decorative.
[ترجمه گوگل]او به عنوان نقاش غیر عینی ناسازگار باله ای، نسبت به فیگوراسیون، به ویژه اکسپرسیونیست و تزیین، مخالف است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که نقاش سرسخت non است، از اشکال پیکربندی، به ویژه تجلی گرا و تزیینی (تزیینی)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] صورت بندی

انگلیسی به انگلیسی

• shape; molded form; figurative performance; figurative decoration

پیشنهاد کاربران

figuration ( هنرهای تجسمی )
واژه مصوب: تصویرگری
تعریف: عمل تصویر کردن آنچه در طبیعت وجود دارد
صورت‎سازی
تصویرگری

بپرس