figment

/ˈfɪɡmənt//ˈfɪɡmənt/

معنی: خیال، اختراع، وهم، افسانه، سخن جعلی
معانی دیگر: توهم، نهازش، گمان ساخت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: something imaginary or invented.
مشابه: hallucination, illusion, nonentity, phantom

- The whole affair was just a figment of his imagination.
[ترجمه گوگل] تمام ماجرا فقط حاصل تخیل او بود
[ترجمه ترگمان] تمام این ماجرا فقط خیال و خیال او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a figment of his imagination
ساخته و پرداخته ی تخیل او

2. Doctor, are you suggesting the pain is a figment of my imagination?
[ترجمه گوگل]دکتر، آیا شما پیشنهاد می کنید که درد حاصل تخیل من است؟
[ترجمه ترگمان]دکتر، آیا شما می گویید که درد ناشی از تخیل من است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Was it just a figment of my imagination or did I hear John's voice in the other room?
[ترجمه گوگل]آیا این فقط حاصل تخیل من بود یا صدای جان را در اتاق دیگر شنیدم؟
[ترجمه ترگمان]ایا فقط یک خیال بود و من صدای جان را در اتاق دیگر می شنیدم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The attack wasn't just a figment of my imagination.
[ترجمه گوگل]حمله فقط حاصل تخیل من نبود
[ترجمه ترگمان]حمله فقط توهم و خیال من نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Neither one was a figment of his imagination.
[ترجمه گوگل]هیچ کدام حاصل تخیل او نبودند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس در خیال و خیال او نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The ugly rectory is a figment of my imagination, for there was never such a building on Wood Green.
[ترجمه گوگل]رکتورخانه زشت حاصل تخیل من است، زیرا هرگز چنین ساختمانی در وود گرین وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]این خانه کشیشی زشت فقط یک خیال خیالی است، چون هیچ وقت چنین ساختمانی در جنگل گرین وود وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Ghost of Banquo is more than a figment of Macbeth's imagination: it stands in some way in relation to his conscience.
[ترجمه گوگل]The Ghost of Banquo چیزی بیش از زاییده تخیل مکبث است: به نوعی در ارتباط با وجدان او قرار دارد
[ترجمه ترگمان]روح بانکو را بیش از یک تصور خیالی بیش از حد تصور \"مکبث\" می داند: آن به طریقی در رابطه با وجدانش قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The carpet is a figment of the imagination: an oriental pattern of light and shadow projected on the floor.
[ترجمه گوگل]فرش حاصل تخیل است: یک الگوی شرقی از نور و سایه که بر روی زمین پخش می شود
[ترجمه ترگمان]فرش نوعی تخیل است: یک الگوی شرقی نور و سایه که بر روی زمین ریخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Suddenly, it seemed utterly unbelievable, a mere figment of her dreamlike state.
[ترجمه گوگل]ناگهان، کاملاً غیرقابل باور به نظر می رسید، صرفاً حاصل حالت رویایی او
[ترجمه ترگمان]ناگهان، به نظر باور نکردنی بود، صرفا یک خیال واهی و خیالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Is this spider thing a figment of your imagination, too?
[ترجمه گوگل]آیا این چیز عنکبوت نیز حاصل تخیل شماست؟
[ترجمه ترگمان]آیا این عنکبوت هم جز توهم و خیال تو نیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He's a figment, a cipher, jabberwocky.
[ترجمه گوگل]او یک تجسم است، یک رمز، ابلهانه
[ترجمه ترگمان]اون یک توهمه، یک رمز و تخیل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was not a figment of their imagination or a dream or vision.
[ترجمه گوگل]این حاصل تخیل یا رویا یا رؤیا نبود
[ترجمه ترگمان]این یک ساخته شدن از تصور یا رویا یا رویای آن ها نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What if it's just a figment of our imaginations?
[ترجمه گوگل]اگر این فقط زاییده تخیلات ما باشد چه؟
[ترجمه ترگمان]اگه فقط یه خیال و خیال و خیال باشه چی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Yes. You are a figment of the past!
[ترجمه گوگل]آره تو ساخته ی گذشته ای!
[ترجمه ترگمان]آ ره تو فقط یک وهم و خیال هستی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That Sunday is a figment of the world's imagination.
[ترجمه گوگل]آن یکشنبه حاصل تخیل جهان است
[ترجمه ترگمان]آن روز یکشنبه، فقط یک تصور خیالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیال (اسم)
illusion, fiction, impression, vision, apparition, deliberation, intention, guess, thought, design, fancy, idea, notion, imagination, phantom, ghost, mind, meditation, plan, whim, whim-wham, reverie, cogitation, hallucination, figment, dream, simulacrum, spectrum, fantom, speculation, phantasma, wraith

اختراع (اسم)
artifice, fiction, device, appliance, invention, contraption, contrivance, figment, mintage

وهم (اسم)
illusion, fiction, delusion, fancy, specter, whim, fantasy, hallucination, figment, whigmaleerie, mirage

افسانه (اسم)
tale, fiction, make-believe, fable, romance, figment, legend, myth, mythos, penelope

سخن جعلی (اسم)
figment

انگلیسی به انگلیسی

• product of the imagination, notion; imaginary story
if you say that something is a figment of someone's imagination, you mean that it does not really exist and that they are imagining it.

پیشنهاد کاربران

بپرس