fight to stay afloat

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: تقلا برای باقی ماندن در شرایط سخت / جنگیدن برای دوام آوردن / با زحمت روی آب ماندن ( در زندگی یا کسب وکار )
( کاربردهای رایج ) : اغلب در توصیف شرکت های کوچک در بحران اقتصادی، خانواده هایی با فشار مالی، یا حتی آدم هایی که درگیر مشکلات احساسی هستن استفاده می شه.
...
[مشاهده متن کامل]

🔹 مثال ها:
Small businesses are fighting to stay afloat during the recession. کسب وکارهای کوچک دارن برای دوام آوردن در رکود اقتصادی تقلا می کنن.
After the breakup, he was fighting to stay afloat emotionally. بعد از جدایی، از نظر احساسی داشت برای بقا تقلا می کرد.
We’re just fighting to stay afloat with rising rents and bills. فقط داریم با اجاره های بالا و قبض ها برای ادامه ی زندگی می جنگیم.
🔹 مترادف ها: struggle to survive • keep one's head above water • barely manage • hang in there • scrape by