fiercely


ازروی درنده خویی، حریصانه، خشمگینانه، سخت، باتندی

جمله های نمونه

1. she fought fiercely for her honor and life
او بشدت از ناموس و جان خود دفاع کرد.

2. The lionesses are fiercely protective of their young.
[ترجمه گوگل]شیرزنان به شدت از بچه های خود محافظت می کنند
[ترجمه ترگمان]The به شدت از their محافظت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The sun shone fiercely down and it grew hotter and hotter.
[ترجمه گوگل]خورشید به شدت درخشید و داغ و داغ تر شد
[ترجمه ترگمان]خورشید به شدت می درخشید و هوا گرم تر و داغ تر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was fiercely proud of family traditions and continuity.
[ترجمه گوگل]او به شدت به سنت ها و تداوم خانواده افتخار می کرد
[ترجمه ترگمان]او به شدت به سنت ها و تداوم خانواده خود افتخار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He fought fiercely, but his opponent easily got the better of him.
[ترجمه گوگل]او به شدت جنگید، اما حریفش به راحتی او را شکست داد
[ترجمه ترگمان]او با سرسختی مبارزه کرد، اما حریف به آسانی از او پیشی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He knocked the tiger about fiercely until it lay dead.
[ترجمه گوگل]او ببر را به شدت کوبید تا اینکه مرد
[ترجمه ترگمان]به شدت به ببر نزدیک شد تا آن که مرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In his opening salvo the speaker fiercely attacked the Government's record on health care.
[ترجمه گوگل]سخنران در مراسم افتتاحیه خود به شدت به سوابق دولت در زمینه مراقبت های بهداشتی حمله کرد
[ترجمه ترگمان]در همین نقطه شروع، سخنران به شدت به پرونده دولت در مورد مراقبت های بهداشتی حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's fiercely protective of the man she married 29 years ago.
[ترجمه گوگل]او به شدت از مردی که 29 سال پیش با او ازدواج کرد محافظت می کند
[ترجمه ترگمان]اون به شدت از مردی که ۲۹ سال پیش ازدواج کرد محافظت می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The aggressors were fiercely fought back.
[ترجمه گوگل]با متجاوزان به شدت مقابله شد
[ترجمه ترگمان]The به شدت مبارزه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She struggled fiercely, trying to pull her arm out of his grasp.
[ترجمه گوگل]او به شدت تلاش کرد و سعی کرد بازویش را از چنگ او بیرون بکشد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد بازویش را از چنگ او بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Banks and building societies are competing fiercely for business.
[ترجمه گوگل]بانک ها و جوامع ساختمانی به شدت برای کسب و کار در حال رقابت هستند
[ترجمه ترگمان]بانک ها و جوامع ساختمانی به شدت برای کسب و کارها رقابت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The young salesgirl rowed fiercely with the manager yesterday morning.
[ترجمه گوگل]دختر فروشنده جوان صبح دیروز به شدت با مدیر پارو می زد
[ترجمه ترگمان]The جوان دیروز صبح به شدت با مدیر کنار رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He's fiercely proud of his native land.
[ترجمه گوگل]او به شدت به سرزمین مادری خود افتخار می کند
[ترجمه ترگمان]به شدت به سرزمین his افتخار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. "I don't know," she said fiercely.
[ترجمه گوگل]او با عصبانیت گفت: نمی دانم
[ترجمه ترگمان]او با خشونت گفت: نمی دونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. 'Let go of me,' she said fiercely.
[ترجمه گوگل]با عصبانیت گفت: "من را رها کن "
[ترجمه ترگمان]به تندی گفت: ولم کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cruelly, ferociously, wildly; powerfully, relentlessly; furiously

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : fiercen
اسم ( noun ) : fierceness
صفت ( adjective ) : fierce
قید ( adverb ) : fiercely
❗️نکته: فعل fiercen بسیار نادر و کم کاربرد است اما اسم، صفت و قید آن به طور کاملا رایج استفاده می شوند
●شدیداً، قویاً
● به طور غضب آلود
extremely
سرسختانه
Stronger than extremely
به شدت، با خوشونت
Fiercely ( adv ) :in a frightening, violent, or powerfull way
Ex:Publishing has become a fiercely competitive industry
چاپ و نشر به صنعتی به شدت رقابتی تبدیل شده است.
ازروی تند خویی، سخت، تند
با خشونت
با شدت
به طور مشتاقانه

بپرس