field work


(ارتش) سنگربندی موقت، سنگر خاکی، کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان، استحکامات

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: fieldworker (n.)
(1) تعریف: scientific research, exploration, or observation conducted in the field rather than the laboratory or classroom.

(2) تعریف: a temporary military fortification constructed by troops in the field.

جمله های نمونه

1. More field work studies of systems analysts and how they relate to managers should illuminate this little known area of managerial work.
[ترجمه گوگل]مطالعات میدانی بیشتر تحلیلگران سیستم و نحوه ارتباط آنها با مدیران باید این حوزه کمتر شناخته شده کار مدیریتی را روشن کند
[ترجمه ترگمان]مطالعات کاری می دانی بیشتر درباره تحلیلگران سیستم ها و چگونگی ارتباط آن ها با مدیران باید این ناحیه کوچک از کار مدیریتی را روشن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The mine inspectors in the field work only with their wits and the confidence that they have seen it all before.
[ترجمه گوگل]بازرسان معدن در میدان فقط با عقل خود و اعتماد به نفسی که قبلاً همه چیز را دیده اند کار می کنند
[ترجمه ترگمان]بازرسان معدن فقط با عقل و the که قبلا آن را دیده بودند کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The field work had started in 1907 but the extremely complex geology and the war years had delayed the project.
[ترجمه گوگل]کار میدانی در سال 1907 آغاز شده بود، اما زمین شناسی بسیار پیچیده و سال های جنگ این پروژه را به تاخیر انداخته بود
[ترجمه ترگمان]کار می دانی در سال ۱۹۰۷ آغاز شد، اما زمین شناسی بسیار پیچیده و سال های جنگ پروژه را به تاخیر انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Conducting field work in the Mikumi National Park, Ms Collett witnessed a yellow baboon eating another fruit bat of the same genus (Epomophorus minor).
[ترجمه گوگل]خانم کولت در حین انجام کار میدانی در پارک ملی میکومی، شاهد یک بابون زرد بود که در حال خوردن خفاش میوه دیگری از همان جنس (Epomophorus minor) بود
[ترجمه ترگمان]خانم Collett در انجام کار می دانی در پارک ملی Mikumi شاهد یک میمون زرد بود که یک خفاش میوه ای دیگر از جنس مشابه را می خورد (Epomophorus)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Last I heard he was doing some field work tracking the local bear population.
[ترجمه گوگل]آخرین بار شنیدم که او در حال انجام کارهای میدانی برای ردیابی جمعیت خرس های محلی است
[ترجمه ترگمان]آخرین بار شنیدم که کار می دانی را انجام می دهد که جمعیت ناقل محلی را تعقیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Overabundance of coat, or cottony texture, impractical for field work should be penalized.
[ترجمه گوگل]فراوانی کت یا بافت پنبه‌ای که برای کار مزرعه غیرعملی است باید جریمه شود
[ترجمه ترگمان]پوشش دادن پوشش، یا بافت پنبه ای که برای کار می دانی غیر عملی است، باید جریمه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Can't you just see this as - as field work?
[ترجمه گوگل]آیا نمی توانید این را فقط به عنوان یک کار میدانی ببینید؟
[ترجمه ترگمان]نمی تونی این رو به عنوان کارگر مزرعه ببینی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Field work is the most important method for anthropology.
[ترجمه گوگل]کار میدانی مهمترین روش برای انسان شناسی است
[ترجمه ترگمان]کار می دانی مهم ترین روش برای انسان شناسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Andworked at an insurance company my graduation field work.
[ترجمه گوگل]و در یک شرکت بیمه کار میدانی فارغ التحصیلی ام را انجام دادم
[ترجمه ترگمان]در یک شرکت بیمه کار می دانی فارغ التحصیلی من کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Shandan cement plant in order to field work standardization in various positions established working management, including working procedure chart and time sequence diagram.
[ترجمه گوگل]کارخانه سیمان شاندان به منظور استانداردسازی کار میدانی در پست های مختلف مدیریت کاری از جمله نمودار روش کار و نمودار توالی زمانی را ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]کارخانه سیمان Shandan به منظور استانداردسازی سطح کار در موقعیت های مختلف، از جمله نمودار فرآیند کار و نمودار توالی زمانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He would have been pre - eminent in field work.
[ترجمه گوگل]او در کار میدانی برجسته بود
[ترجمه ترگمان]او می توانست در زمینه کاری از دست برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. During busy seasons they help with field work.
[ترجمه گوگل]در فصول پرمشغله آنها در کار میدانی کمک می کنند
[ترجمه ترگمان]در طی فصل های شلوغ به کار می دانی کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A unitive criterion about the field work condition of the method has not been established until now.
[ترجمه گوگل]یک معیار واحد در مورد شرایط کار میدانی روش تا کنون ایجاد نشده است
[ترجمه ترگمان]یک معیار unitive در مورد شرایط کار می دانی این روش تا کنون ایجاد نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. According to the field work, the interpretation precision remote sensing was 8 31 %.
[ترجمه گوگل]با توجه به کار میدانی، تفسیر سنجش از دور دقیق 8 31٪ بود
[ترجمه ترگمان]با توجه به کار می دانی، تفسیر دقیق سنجش از راه دور ۸ % بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The mission was over, the field work ended, the split-second, life-and-death decisions made.
[ترجمه گوگل]ماموریت تمام شد، کار میدانی به پایان رسید، تصمیمات مرگ و زندگی در کسری از ثانیه گرفته شد
[ترجمه ترگمان]این ماموریت به پایان رسید، کار می دانی به پایان رسید، تصمیمات نیمه دوم، زندگی و مرگ گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Most of the fieldwork was carried out in Italy.
[ترجمه گوگل]بیشتر کارهای میدانی در ایتالیا انجام شد
[ترجمه ترگمان]بیشتر این کار عملی در ایتالیا به اجرا درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. As a result, interest in non-destructive fieldwork was rekindled and continues today alongside excavation.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، علاقه به کار میدانی غیر مخرب دوباره برانگیخته شد و امروز در کنار حفاری ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، علاقه به کاره ای غیر مخرب دوباره شعله ور شد و امروزه در کنار حفاری ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The study involves observational fieldwork in different types of police stations.
[ترجمه گوگل]این مطالعه شامل کار میدانی مشاهده ای در انواع مختلف کلانتری است
[ترجمه ترگمان]این مطالعه شامل مطالعات می دانی در انواع مختلف پاسگاه های پلیس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Fieldwork in this style is a very small-scale, private affair.
[ترجمه گوگل]کار میدانی در این سبک یک امر بسیار کوچک و خصوصی است
[ترجمه ترگمان]Fieldwork در این سبک یک ماجرای بسیار کوچک و خصوصی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Fieldwork also forms an integral part of the curriculum.
[ترجمه گوگل]کار میدانی نیز بخشی جدایی ناپذیر از برنامه درسی را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]Fieldwork همچنین بخش کاملی از برنامه درسی را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. It is important that fieldwork staff give high priority to this.
[ترجمه گوگل]مهم است که کارکنان میدانی اولویت بالایی به این امر بدهند
[ترجمه ترگمان]مهم است که کار عملی کار عملی اولویت بالایی به این کار بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Fieldwork was conducted in two of the three regions, each of which has its own particular administrative structure.
[ترجمه گوگل]کار میدانی در دو منطقه از سه منطقه انجام شد که هر کدام ساختار اداری خاص خود را دارند
[ترجمه ترگمان]Fieldwork در دو منطقه از این سه منطقه انجام شد که هر کدام از آن ها ساختار اداری خاص خود را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The project consists of several months' fieldwork carried out during the summer term and long vacation of the Junior Honours year.
[ترجمه گوگل]این پروژه شامل چندین ماه کار میدانی است که در طول ترم تابستان و تعطیلات طولانی سال افتخارات جونیور انجام شده است
[ترجمه ترگمان]این پروژه شامل چندین ماه عملی انجام شده در طول دوره تابستانه و تعطیلات طولانی سال نوجوانان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Fieldwork in the Highlands was resumed in 1926 in a rather dramatic fashion.
[ترجمه گوگل]کار میدانی در ارتفاعات در سال 1926 به شیوه ای نسبتاً دراماتیک از سر گرفته شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۲۶ Fieldwork در ارتفاعات کوهستانی به شکلی دراماتیک از سرگرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Fieldwork, Ted Smith explained, concerned looking for birds, and listening; recording and making notes.
[ترجمه گوگل]تد اسمیت توضیح داد که کار میدانی مربوط به جستجوی پرندگان و گوش دادن بود ضبط و یادداشت برداری
[ترجمه ترگمان]تد اسمیت به دنبال پرندگان می گشت و گوش می داد و یادداشت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Fieldwork is a major element of this degree since the material for study is gained by survey and excavation.
[ترجمه گوگل]کار میدانی عنصر اصلی این درجه است زیرا مواد مورد مطالعه با بررسی و حفاری به دست می آید
[ترجمه ترگمان]Fieldwork یک عنصر مهم از این درجه است چرا که مواد مورد مطالعه با بررسی و حفاری بدست آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. In fieldwork, you are really looking for anything that might confirm the existence of a ley.
[ترجمه گوگل]در کار میدانی، شما واقعاً به دنبال هر چیزی هستید که ممکن است وجود یک لی را تأیید کند
[ترجمه ترگمان]در مبارزه، شما واقعا دنبال چیزی هستید که ممکن است وجود یک آقای وی زلی را تایید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. During the fieldwork period, sudden infant deaths received enormous publicity in the national media.
[ترجمه گوگل]در طول دوره کار میدانی، مرگ‌های ناگهانی نوزادان در رسانه ملی تبلیغات زیادی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]در طی این دوره کاری، مرگ و میر نوزادان بطور ناگهانی در رسانه های ملی منتشر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Fieldwork in the town or village or the high street can also yield good results.
[ترجمه گوگل]کار میدانی در شهر یا روستا یا خیابان های بزرگ نیز می تواند نتایج خوبی به همراه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]Fieldwork در شهر یا روستا یا خیابان بالا نیز می تواند نتایج خوبی به همراه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[زمین شناسی] عملیات صحرایی، زمین شناسی صحرایی.
[ریاضیات] کار عملی

انگلیسی به انگلیسی

• work done (by students, interns, etc.) to gain practical experience through firsthand observation; gathering of information through observation of subjects in their natural setting (common in anthropology, sociology, etc.)
work done in the field or fields; practical research (as opposed to theoretical research and laboratory work); temporary fortification
fieldwork is the task of gathering of information about a certain subject by carrying out an investigation directly, rather than by reading about it or discussing it.

پیشنهاد کاربران

تحقیق کننده
تحقیق کنندگان
پژوهش میدانی ( در مقابل تحقیق آزمایشگاهی )
تحقیقات/ مطالعات میدانی ( برون دانشکاهی )
تحقیق میدانی

بپرس