field mouse

/ˈfiːldˈmaʊs//fiːldmaʊs/

معنی: موش صحرایی
معانی دیگر: موش صحرایی

جمله های نمونه

1. The field mouse: Made Thumbelina an unwilling guest.
[ترجمه گوگل]موش صحرایی: Thumbelina را به یک مهمان ناخواسته تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]موش صحرایی: از یک مهمان بی میل ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In the meantime, the field mouse prepared Thumbelina for her marriage to the mole.
[ترجمه گوگل]در همین حال، موش صحرایی Thumbelina را برای ازدواج خود با خال آماده کرد
[ترجمه ترگمان]در همین حال، موش صحرایی برای ازدواج با خبرچین آماده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The bedding was shredded by field mice.
[ترجمه گوگل]بستر توسط موش های صحرایی خرد شد
[ترجمه ترگمان]رختخواب با موش صحرایی خرد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Field Mouse kept simple notes on all his operations.
[ترجمه گوگل]فیلد ماوس یادداشت‌های ساده‌ای را در تمام عملیات‌های خود نگه می‌داشت
[ترجمه ترگمان]موش صحرایی یادداشت های ساده ای را در تمام عملیات خود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Field Mouse used to come into Toumachuang at night to see the wives of these men.
[ترجمه گوگل]موش صحرایی شب ها برای دیدن همسران این مردان به توماچوانگ می آمد
[ترجمه ترگمان]موش صحرایی در شب برای دیدن همسران این مردان به Toumachuang می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There's a field mouse and a mouse. They're very good friend.
[ترجمه گوگل]یک موش صحرایی و یک موش وجود دارد اونا دوست خیلی خوبین
[ترجمه ترگمان]یک موش صحرایی و یک موش وجود دارد آن ها دوست بسیار خوبی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This Is Field Mouse. Sorry about that, Early Bird. The kettle was just boiling.
[ترجمه گوگل]این موش فیلد است با عرض پوزش، ارلی برد کتری فقط در حال جوشیدن بود
[ترجمه ترگمان]این موش صحرایی است از این بابت متاسفم، پرنده اولیه اب در حال جوشیدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Field Mouse had then come into the village and begun the land reform.
[ترجمه گوگل]سپس فیلد ماوس به روستا آمد و اصلاحات ارضی را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]سپس موش صحرایی وارد دهکده شد و شروع به اصلاح ارضی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Field Mouse was not averse to meeting Mali, but he was afraid of a trap.
[ترجمه گوگل]موش صحرایی از ملاقات با مالی بیزار نبود، اما از تله می ترسید
[ترجمه ترگمان]مجله موش صحرایی از دیدن مالی بدش نیامده بود، اما از یک تله می ترسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Come In, Field Mouse. This Is Early Bird, starting to get just a little grouchy.
[ترجمه گوگل]بیا داخل، موش فیلد This Is Early Bird است، فقط کمی بداخلاق می شود
[ترجمه ترگمان]بیا تو مجله موش صحرایی این پرنده اولیه است که شروع به غر غر کردن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Besides being a propagandist, the Field Mouse was also a literary man of sorts.
[ترجمه گوگل]موش صحرایی علاوه بر اینکه یک مبلغ بود، یک نوع ادبی نیز بود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر یک تبلیغات چی، مجله موش صحرایی نیز یک مرد ادبی از نوع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Herb field mouse (Apodemus uralensis) was removed from plague hosts.
[ترجمه گوگل]موش صحرایی گیاهی (Apodemus uralensis) از میزبان طاعون حذف شد
[ترجمه ترگمان]موش صحرایی هرب (Apodemus uralensis)از میزبان های طاعون برداشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Field Mouse accepted the praise but remained aloof.
[ترجمه گوگل]فیلد ماوس ستایش را پذیرفت اما دور ماند
[ترجمه ترگمان]موش صحرایی تقدیر را پذیرفت ولی از آن کناره گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Field Mouse immediately enlisted as a militiaman and stood sentry duty outside the dirt walls.
[ترجمه گوگل]موش صحرایی بلافاصله به عنوان یک شبه نظامی نام نویسی کرد و در خارج از دیوارهای خاکی به وظیفه نگهبان ایستاد
[ترجمه ترگمان]موش به سرعت به عنوان سرباز دفاع محلی داوطلب شد و در بیرون دیوارها نگهبانی ایستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موش صحرایی (اسم)
rat, field mouse, gerbil, vole

انگلیسی به انگلیسی

• wild mouse, mouse that lives in fields
wild mouse, mouse that lives in fields
a fieldmouse is a mouse with a long tail that lives in fields and woods.

پیشنهاد کاربران

بپرس