اسم ( noun )
عبارات: fit as a fiddle, play second fiddle
عبارات: fit as a fiddle, play second fiddle
• (1) تعریف: (informal) a violin or related instrument.
• (2) تعریف: a guardrail on a ship's table, to prevent objects from falling off because of the ship's motion.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: fiddles, fiddling, fiddled
حالات: fiddles, fiddling, fiddled
• (1) تعریف: (informal) to play on a violin or related instrument.
• (2) تعریف: to use the fingers or hands in a nervous or somewhat aimless manner, usually out of boredom or anxiety and often in an unfocused effort to make minor adjustments or repairs.
• مشابه: fuss, tamper
• مشابه: fuss, tamper
- Stop fiddling with the cat's tail, or she'll bite you!
[ترجمه پریا] به دم گربه ور نرو !گازت میگیره ها|
[ترجمه گوگل] دست از دست و پا زدن با دم گربه بردارید، وگرنه او شما را گاز می گیرد![ترجمه ترگمان] با دم گربه بازی نکن وگرنه گازت میگیره!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She couldn't think of an answer and fiddled with a loose button on her sleeve.
[ترجمه پریا] اون نمی تونست به جواب فکر کنه و به دکمه شل استینش ور می رفت|
[ترجمه گوگل] او نمی توانست به پاسخی فکر کند و با دکمه شل روی آستینش کمانچه زد[ترجمه ترگمان] او نمی توانست به یک پاسخ فکر کند و با یک دکمه شل روی استینش آن را بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's out in the garage fiddling with his car as usual.
[ترجمه پریا] اون بیرون گاراژ طبق معمول با ماشینش ول می چرخه|
[ترجمه گوگل] او طبق معمول بیرون در گاراژ است و با ماشینش دست و پنجه نرم می کند[ترجمه ترگمان] مثل همیشه توی گاراژ با ماشینش ور میره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Your hair looks perfect, so quit fiddling with it.
[ترجمه گوگل] موهای شما عالی به نظر می رسند، پس دست از دست و پا زدن با آن بردارید
[ترجمه ترگمان] موهات عالی به نظر می رسه پس با این ور و اون ور نرو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] موهات عالی به نظر می رسه پس با این ور و اون ور نرو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to waste time; act aimlessly (often fol. by around or away).
• مشابه: fuss
• مشابه: fuss
- Stop fiddling around and get to work!
[ترجمه پریا] وقت تلف نکن کارکن|
[ترجمه گوگل] دست از سر و کله زدن بردارید و دست به کار شوید![ترجمه ترگمان] دست از بازی کردن بردار و برو سر کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: fiddler (n.)
مشتقات: fiddler (n.)
• (1) تعریف: (informal) to play (a tune) on a fiddle.
• (2) تعریف: to waste (usu. fol. by away).
- She fiddled away her chance for an education.
[ترجمه گوگل] او شانس خود را برای تحصیل از دست داد
[ترجمه ترگمان] او شانسش را برای تحصیل پرورش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او شانسش را برای تحصیل پرورش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید