fickleness


ناپایداری، بی ثباتی، بیقراری، تلون مزاج

جمله های نمونه

1. What provides stability to the fickleness of love is the material framework of marriage.
[ترجمه گوگل]آنچه ثبات را برای بی ثباتی عشق فراهم می کند، چارچوب مادی ازدواج است
[ترجمه ترگمان]چیزی که ثبات عشق را به ارمغان می آورد، چارچوب مادی ازدواج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This therefore intending, did I then use fickleness?
[ترجمه گوگل]پس با این قصد، آیا من از بی ثباتی استفاده کردم؟
[ترجمه ترگمان]پس این قصد را داشت که من از fickleness استفاده کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Your fickleness will however entice a host of unusual suitors eager to tie you down.
[ترجمه گوگل]با این حال، بی ثباتی شما، تعداد زیادی از خواستگاران غیرمعمول را مجذوب خود می کند که مشتاقند شما را به هم ببندند
[ترجمه ترگمان]به هر حال، fickleness شما گروهی از خواستگاران غیر معمول را entice که شما را tie
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Instead, the green full of streets suppresses the fickleness and adds a little harmoniousness.
[ترجمه گوگل]در عوض، فضای سبز پر از خیابان ها بی ثباتی را سرکوب می کند و کمی هماهنگی را اضافه می کند
[ترجمه ترگمان]در عوض، رنگ سبز خیابان ها the را سرکوب می کند و کمی harmoniousness می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. While she always criticized the fickleness of human nature.
[ترجمه گوگل]در حالی که او همیشه از بی ثباتی طبیعت انسان انتقاد می کرد
[ترجمه ترگمان]در حالی که او همیشه از بی وفایی ماهیت انسان انتقاد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Tranquinessl can cause you look clearly omnipresent fickleness.
[ترجمه گوگل]آرامش می تواند باعث شود که شما به وضوح در همه جا بی ثبات به نظر برسید
[ترجمه ترگمان]Tranquinessl \"می تونن به خاطر اینکه از fickleness\" به همه جا fickleness نگاه کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I feel incisive and vivid, with fickleness faded.
[ترجمه گوگل]احساس می کنم واضح و زنده هستم، با بی ثباتی محو شده است
[ترجمه ترگمان]احساس incisive و روشنی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Blundering psychology is a kind of familiar morbid psychology in society, and it also exists among postgraduates, such as fickleness, haste-in-progress, dysphoria, pessimism, and so on.
[ترجمه گوگل]روانشناسی اشتباه نوعی روانشناسی بیمارگونه آشنا در جامعه است و در بین فارغ التحصیلان تحصیلات تکمیلی نیز وجود دارد، مانند بی نظمی، شتابزدگی، بدبینی، بدبینی و غیره
[ترجمه ترگمان]روان شناسی نوع دوستی، نوعی روان شناسی بیمار است که در جامعه وجود دارد، و همچنین در میان postgraduates مانند as، haste، in، بدبینی، و غیره وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. However love will never tolerate half - heartedness and fickleness.
[ترجمه گوگل]با این حال عشق هرگز نیمی از دل و بی ثباتی را تحمل نمی کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، عشق هرگز half و fickleness را تحمل نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There must be some truth, after all, in the rant of the poets about the heartlessness and fickleness of women, although he had always been used to consider it the merest bosh.
[ترجمه گوگل]بالاخره باید حقیقتی در غرغر شاعران در مورد بی عاطفه بودن و بی ثباتی زنان وجود داشته باشد، هرچند که او همیشه آن را صرفاً بدبین می دانست
[ترجمه ترگمان]پس از همه این ها، پس از همه این ها، درباره the و fickleness زن ها، با آنکه همیشه این موضوع را بی هوده در نظر گرفته بود، باید حقیقت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cor . 1:17 This therefore intending, did I then use fickleness?
[ترجمه گوگل]کور 1:17 پس با این قصد، آیا من از بی ثباتی استفاده کردم؟
[ترجمه ترگمان]Cor ۱: ۱۷ در این صورت این قصد را داشتم، آیا پس از آن از fickleness استفاده کردم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• inconsistency, changeableness; lack of constancy in one's affections

پیشنهاد کاربران

دمدمی مزاج
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : fickleness
✅️ صفت ( adjective ) : fickle
✅️ قید ( adverb ) : _
هر دم خیالی
تزلزل

بپرس