• : تعریف: an utter and shameful failure. • مشابه: bust, disaster, miss
- Because everyone went home angry, the party was a fiasco.
[ترجمه گوگل] از آنجا که همه عصبانی به خانه رفتند، مهمانی یک شکست بود [ترجمه ترگمان] چون همه عصبانی به خونه رفتن مهمونی شکست خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the negotiations ended in a fiasco
مذاکرات با ناکامی افتضاح آمیز مواجه شد.
2. The blame for the Charleston fiasco did not lie with him.
[ترجمه Ali] گناه فضاحت "چارلستون" مربوط به او نبود.
|
[ترجمه گوگل]تقصیر شکست چارلستون بر عهده او نبود [ترجمه ترگمان]گناه شکست چارلزتون هم به او دروغ نگفته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The conference degenerated into a complete fiasco.
[ترجمه گوگل]کنفرانس به یک شکست کامل تبدیل شد [ترجمه ترگمان]این کنفرانس به یک شکست کامل تبدیل شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The mass rally was a total fiasco.
[ترجمه گوگل]تظاهرات گسترده یک شکست کامل بود [ترجمه ترگمان]تظاهرات دسته جمعی یک افتضاح کلی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Who do we have to thank for this fiasco?
[ترجمه گوگل]برای این شکست از چه کسی باید تشکر کنیم؟ [ترجمه ترگمان]ما باید برای این شکست از کی تشکر کنیم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The enemy's plot ended in a fiasco.
[ترجمه گوگل]توطئه دشمن به شکست ختم شد [ترجمه ترگمان]نقشه دشمن در شکست ختم شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We don't want a rerun of Monday's fiasco.
[ترجمه گوگل]ما خواهان تکرار شکست روز دوشنبه نیستیم [ترجمه ترگمان]ما از شکست دوشنبه آینده خبری نداریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The party was a total fiasco because the wrong date was given on the invitations.
[ترجمه گوگل]این مهمانی یک شکست کامل بود زیرا تاریخ اشتباهی در دعوت نامه ها ذکر شده بود [ترجمه ترگمان]حزب یک افتضاح کلی بود، زیرا تاریخ غلط برای دعوت نامه نوشته شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Full responsibility for the fiasco lies with the PR department.
[ترجمه گوگل]مسئولیت کامل این شکست بر عهده بخش روابط عمومی است [ترجمه ترگمان]مسئولیت کامل شکست مفتضحانه در بخش PR قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Their attempts to make public disorder ended in fiasco.
[ترجمه گوگل]تلاش آنها برای ایجاد بی نظمی عمومی با شکست مواجه شد [ترجمه ترگمان]تلاش آن ها برای ایجاد بی نظمی عمومی با شکست مواجه شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The party was a complete fiasco.
[ترجمه گوگل]مهمانی یک شکست کامل بود [ترجمه ترگمان] مهمونی شکست کامل بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The meeting was a fiasco from start to finish.
[ترجمه گوگل]این دیدار از ابتدا تا انتها یک شکست بود [ترجمه ترگمان]جلسه با شکست مواجه شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The new play was a fiasco.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه جدید یک شکست بود [ترجمه ترگمان]بازی تازه، ناکامی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The biggest fiasco was the most ambitious scheme of all, the Masai Development Plan of the 1950s.
[ترجمه گوگل]بزرگترین شکست بلندپروازانه ترین طرح، برنامه توسعه ماسایی در دهه 1950 بود [ترجمه ترگمان]بزرگ ترین شکست، طرح بلندپروازانه ترین برنامه برای همه بود، طرح توسعه Masai دهه ۱۹۵۰ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
شکست مفتضحانه (اسم)
fiasco
ناکامی (اسم)
fiasco
بطری شراب (اسم)
fiasco
انگلیسی به انگلیسی
• total failure, disaster (italian); round bottomed wine bottle in a basketlike straw covering when something fails completely, you can describe it as a fiasco, especially if it seems ridiculous or disorganized.
پیشنهاد کاربران
یک کلمه ی غیر رسمی هست یکی از معانیش یک نوع بطری شراب هست که تو تصویر میتونید مشاهده کنید
noun [count] : a complete failure or disaster ◀️The party turned into a complete/utter fiasco. ◀️a political fiasco شکسته مفتضحانه و بزرگ
a complete failure/ something planned that goes wrong and is a complete failure, usually in an embarrassing way شکست مفتضخانه، افتضاح چیزی برنامه ریزی شده که اشتباه پیش می رود و یک شکست کامل است، معمولاً به شیوه ای شرم آور ... [مشاهده متن کامل]
The entire political campaign was a fiasco, and at the end he drew only 30% of the votes. The show was a fiasco - one actor forgot his lines and another fell off the stage.
شکست خوردن
افتضاح یا فاجعه ای که آدما بار میارن. ( مشکل طبیعی نیست ) شکست مفتضحانه a complete failure, especially in a ludicrous or humiliating way A situation that has gone so horribly awry that it is almost laughable In fact that was pretty much a fiasco