fiasco

/fiˈæskoʊ//fɪˈæskəʊ/

معنی: شکست مفتضحانه، ناکامی، بطری شراب
معانی دیگر: شکست افتضاح آمیز، افتضاح، مایه ی آبرو ریزی، کالیدگی، هزیمت، (بطری گردن دراز و دارای شکم کروی که بخش پایین آن از حصیر پوشیده است) غرابه، کراوه، تنگ شراب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: fiascoes, fiascos
• : تعریف: an utter and shameful failure.
مشابه: bust, disaster, miss

- Because everyone went home angry, the party was a fiasco.
[ترجمه گوگل] از آنجا که همه عصبانی به خانه رفتند، مهمانی یک شکست بود
[ترجمه ترگمان] چون همه عصبانی به خونه رفتن مهمونی شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the negotiations ended in a fiasco
مذاکرات با ناکامی افتضاح آمیز مواجه شد.

2. The blame for the Charleston fiasco did not lie with him.
[ترجمه Ali] گناه فضاحت "چارلستون" مربوط به او نبود.
|
[ترجمه گوگل]تقصیر شکست چارلستون بر عهده او نبود
[ترجمه ترگمان]گناه شکست چارلزتون هم به او دروغ نگفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The conference degenerated into a complete fiasco.
[ترجمه گوگل]کنفرانس به یک شکست کامل تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]این کنفرانس به یک شکست کامل تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The mass rally was a total fiasco.
[ترجمه گوگل]تظاهرات گسترده یک شکست کامل بود
[ترجمه ترگمان]تظاهرات دسته جمعی یک افتضاح کلی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Who do we have to thank for this fiasco?
[ترجمه گوگل]برای این شکست از چه کسی باید تشکر کنیم؟
[ترجمه ترگمان]ما باید برای این شکست از کی تشکر کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The enemy's plot ended in a fiasco.
[ترجمه گوگل]توطئه دشمن به شکست ختم شد
[ترجمه ترگمان]نقشه دشمن در شکست ختم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We don't want a rerun of Monday's fiasco.
[ترجمه گوگل]ما خواهان تکرار شکست روز دوشنبه نیستیم
[ترجمه ترگمان]ما از شکست دوشنبه آینده خبری نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The party was a total fiasco because the wrong date was given on the invitations.
[ترجمه گوگل]این مهمانی یک شکست کامل بود زیرا تاریخ اشتباهی در دعوت نامه ها ذکر شده بود
[ترجمه ترگمان]حزب یک افتضاح کلی بود، زیرا تاریخ غلط برای دعوت نامه نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Full responsibility for the fiasco lies with the PR department.
[ترجمه گوگل]مسئولیت کامل این شکست بر عهده بخش روابط عمومی است
[ترجمه ترگمان]مسئولیت کامل شکست مفتضحانه در بخش PR قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was a bit of a fiasco.
[ترجمه گوگل]کمی شکست بود
[ترجمه ترگمان] یه ناکامی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their attempts to make public disorder ended in fiasco.
[ترجمه گوگل]تلاش آنها برای ایجاد بی نظمی عمومی با شکست مواجه شد
[ترجمه ترگمان]تلاش آن ها برای ایجاد بی نظمی عمومی با شکست مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The party was a complete fiasco.
[ترجمه گوگل]مهمانی یک شکست کامل بود
[ترجمه ترگمان] مهمونی شکست کامل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The meeting was a fiasco from start to finish.
[ترجمه گوگل]این دیدار از ابتدا تا انتها یک شکست بود
[ترجمه ترگمان]جلسه با شکست مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The new play was a fiasco.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه جدید یک شکست بود
[ترجمه ترگمان]بازی تازه، ناکامی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The biggest fiasco was the most ambitious scheme of all, the Masai Development Plan of the 1950s.
[ترجمه گوگل]بزرگترین شکست بلندپروازانه ترین طرح، برنامه توسعه ماسایی در دهه 1950 بود
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین شکست، طرح بلندپروازانه ترین برنامه برای همه بود، طرح توسعه Masai دهه ۱۹۵۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکست مفتضحانه (اسم)
fiasco

ناکامی (اسم)
fiasco

بطری شراب (اسم)
fiasco

انگلیسی به انگلیسی

• total failure, disaster (italian); round bottomed wine bottle in a basketlike straw covering
when something fails completely, you can describe it as a fiasco, especially if it seems ridiculous or disorganized.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: A complete failure, especially in a dramatic or humiliating way 😥
🔍 مترادف: Disaster
✅ مثال: The concert turned into a fiasco when the sound system malfunctioned.
یک کلمه ی غیر رسمی هست
یکی از معانیش یک نوع بطری شراب هست که تو تصویر میتونید مشاهده کنید
fiasco
noun
[count] : a complete failure or disaster
◀️The party turned into a complete/utter fiasco.
◀️a political fiasco
شکسته مفتضحانه و بزرگ
a complete failure/ something planned that goes wrong and is a complete failure, usually in an embarrassing way
شکست مفتضخانه، افتضاح
چیزی برنامه ریزی شده که اشتباه پیش می رود و یک شکست کامل است، معمولاً به شیوه ای شرم آور
...
[مشاهده متن کامل]

The entire political campaign was a fiasco, and at the end he drew only 30% of the votes.
The show was a fiasco - one actor forgot his lines and another fell off the stage.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/fiasco
شکست خوردن
افتضاح یا فاجعه ای که آدما بار میارن. ( مشکل طبیعی نیست )
شکست مفتضحانه
a complete failure, especially in a ludicrous or humiliating way
A situation that has gone so horribly awry that it is almost laughable
In fact that was pretty much a fiasco

بپرس