fiancee

/fiˈænsi//fiˈɒnseɪ/

نامزد زن یادختر

جمله های نمونه

1. robert was looking at his fiancee with rapture
روبرت با شیدایی به نامزدش نگاه می کرد.

2. the suitor's attentions to his fiancee
توجهات خواستگار نسبت به نامزدش

3. he procrastinated so much that his fiancee married someone else
آنقدر امروز فردا کرد که نامزدش با یک نفر دیگر ازدواج کرد.

4. Paul and his fiancee were there.
[ترجمه گوگل]پل و نامزدش آنجا بودند
[ترجمه ترگمان]پائول \"و نامزدش اونجا بودن\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His fiancee knitted him a pullover.
[ترجمه رضا امجد] نامزد او یک پلیور برایش بافت
|
[ترجمه گوگل]نامزدش برایش پیراهن کش باف کرد
[ترجمه ترگمان]نامزدش به او یک pullover می بافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His fiancee is a promissing young terpsichorean.
[ترجمه رضا امجد] نامزد او یک رقاص جوان آینده دار است
|
[ترجمه گوگل]نامزد او یک ترپسیکور جوان آینده دار است
[ترجمه ترگمان]نامزد او a جوان promissing است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was jilted by his fiancee.
[ترجمه گوگل]او توسط نامزدش سرگردان شد
[ترجمه ترگمان] اون از نامزدش جدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But his fiancee may think that all time not allocated to necessities such as work should be spent together.
[ترجمه گوگل]اما نامزد او ممکن است فکر کند که تمام زمانی را که به نیازهای ضروری مانند کار اختصاص نمی دهد باید با هم سپری شود
[ترجمه ترگمان]اما نامزد او ممکن است فکر کند که تمام زمان اختصاص داده شده به necessities مانند کار باید با هم سپری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His fiancee, Gillyanne Anglin-Jarrett was due to give vital evidence for the prosecution today.
[ترجمه گوگل]نامزد او، گیلیان آنگلین جارت، قرار بود امروز برای دادستانی شواهد حیاتی ارائه کند
[ترجمه ترگمان]نامزد او، Gillyanne anglin - جارت به دلیل ارائه مدارک حیاتی برای پی گرد قانونی امروز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His car was released to his fiancee, who was riding in the passenger seat and was sober, Ditzenberger said.
[ترجمه گوگل]دیتزنبرگر گفت که ماشین او به نامزدش که روی صندلی مسافر سوار بود و هوشیار بود، رها شد
[ترجمه ترگمان]Ditzenberger گفت که اتومبیلش به طرف نامزدش که در صندلی مسافر سوار شده و هوشیار بود، آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His fiancee plans a tourist jaunt with a girl friend.
[ترجمه گوگل]نامزد او با یک دوست دختر یک گردش توریستی را برنامه ریزی می کند
[ترجمه ترگمان]نامزد او یک توریست با یک دوست دختر را برنامه ریزی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Stephen Mujerm, 40, and new fiancee Victorine Taboh began arguing about 6 a. m. Monday as they drove home from the party in northern York County.
[ترجمه گوگل]استفان موجرم 40 ساله و نامزد جدید ویکتورین تابو حدود ساعت 6 صبح شروع به مشاجره کردند متر دوشنبه در حالی که از مهمانی در شمال شهرستان یورک به خانه می‌رفتند
[ترجمه ترگمان]استفان Mujerm ۴۰ ساله و نامزد جدید ویکتور ین Taboh شروع به بحث درباره ۶ a کردند متر دوشنبه که از حزب در بخش شمالی نیویورک به خانه باز می گشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nathaniel Hahn and his fiancee Sarah Kaster share a moment following a send-off ceremony for the 290-member 147th Aviation Battalion based in Madison, Wisconsin which soon will be deployed in Iraq.
[ترجمه گوگل]ناتانیل هان و نامزدش سارا کستر لحظاتی را پس از مراسم اعزام گردان 147 هوانوردی 290 نفره مستقر در مدیسون، ویسکانسین که به زودی در عراق مستقر خواهند شد، به اشتراک می گذارند
[ترجمه ترگمان]دکتر Nathaniel هان و نامزد او سارا Kaster یک لحظه پس از یک مراسم فرستادن برای واحد حمل و نقل هوایی ۱۴۷th مستقر در مدیسون، ویسکانسین که به زودی در عراق مستقر خواهد شد، سهیم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'm looking for a wedding ring for my fiancee.
[ترجمه گوگل]دنبال حلقه ازدواج برای نامزدم هستم
[ترجمه ترگمان]من دنبال یه حلقه ازدواج برای نامزدم می گردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The whole incident had upset me and my fiancee terribly.
[ترجمه شان] کل این پیشامد ( رخداد ) ، من و نامزدم را بسیار آشفته کرده بود.
|
[ترجمه گوگل]کل ماجرا من و نامزدم را به شدت ناراحت کرده بود
[ترجمه ترگمان]تمام این واقعه مرا ناراحت و نامزدم را ناراحت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• woman engaged to be married

پیشنهاد کاربران

نامزد
🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این کلمه {فیانسِی} می باشد
نامزد ( برای خانم ها به کار می رود )
نامزد ( زن )
نامزد برای ازدواج

بپرس