fiance

/fiˈɑːnˌse//fiˈɒnseɪ/

نامزد مرد، نامزد گرفتن

جمله های نمونه

1. haideh presented her fiance to us
هایده نامزد خود را به ما معرفی کرد.

2. he hid under the table and eavesdropped on his sister and her fiance
او زیر میز پنهان شد و به (حرف های) خواهرش و نامزد او گوش داد.

3. she has not left the house since she busted up with her fiance
از وقتی که با نامزدش به هم زد از خانه بیرون نرفته است.

4. My fiance and I are planning to be married in Hawaii because our families live there.
[ترجمه علیزاده] نامزدم و من داریم برای ازدواج در هاوایی برنامه ریزی میکنیم، چون خانواده هایمان در آنجا زندگی میکنند.
|
[ترجمه گوگل]من و نامزدم قصد داریم در هاوایی ازدواج کنیم زیرا خانواده هایمان در آنجا زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]نامزدم و من در حال برنامه ریزی برای ازدواج در هاوایی هستیم زیرا خانواده های ما در آنجا زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her fiance & 1 & sported a neat ginger moustache.
[ترجمه گوگل]نامزد او و 1 و سبیل زنجبیلی منظمی داشت
[ترجمه ترگمان]نامزدش ۱۷ سالش بود و یک سبیل حنایی رنگ داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She jilted her fiance just before the wedding.
[ترجمه گوگل]او درست قبل از عروسی نامزدش را به هم زد
[ترجمه ترگمان]قبل از عروسی، نامزدش رو ول کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jane's father regards her fiance with approval.
[ترجمه گوگل]پدر جین نامزد او را با تایید می نگرد
[ترجمه ترگمان]پدر جین با تایید به نامزدش سلام می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She is the aggrieved person whose fiance & 1 & did not show up for their wedding.
[ترجمه گوگل]او فرد آسیب دیده ای است که نامزدش و 1 و برای عروسی خود حاضر نشدند
[ترجمه ترگمان]او فردی aggrieved است که نامزدش & ۱ & برای عروسی آن ها حاضر نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her fiance sported a neat ginger moustache.
[ترجمه گوگل]نامزدش سبیل زنجبیلی مرتبی داشت
[ترجمه ترگمان]نامزدش یه سبیل باحال داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Linda and her fiance were there.
[ترجمه گوگل]لیندا و نامزدش آنجا بودند
[ترجمه ترگمان]لیندا و نامزدش هم اونجا بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She is the aggrieved person whose fiance did not show up for their wedding.
[ترجمه گوگل]او همان فرد آسیب دیده ای است که نامزدش در مراسم عروسی آنها حاضر نشد
[ترجمه ترگمان]اون کسی هست که نامزدش برای عروسی شون نیومده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her fiance was there; they married and then divorced not long after.
[ترجمه گوگل]نامزد او آنجا بود آنها ازدواج کردند و پس از مدت کوتاهی طلاق گرفتند
[ترجمه ترگمان]نامزدش در آنجا بود، ازدواج کردند و بعد هم طلاق گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mariucci said Stubblefield and his fiance had gone out to dinner after the 49ers' win over the Rams.
[ترجمه گوگل]ماریوچی گفت استابلفیلد و نامزدش بعد از پیروزی 49ها بر رامز برای شام بیرون رفته بودند
[ترجمه ترگمان]Mariucci گفت که Stubblefield و نامزدش بعد از پیروزی ۴۹ میلیون پوندی در قوچ ها، بیرون رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Charles is my fiance.
[ترجمه گوگل]چارلز نامزد من است
[ترجمه ترگمان] چارلز \"نامزد منه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• man engaged to be married

پیشنهاد کاربران

سلام.
کلمه fiance ( با یک e در انتها ) به معنی نامزد ( آقا ) هست. مثلا دختری برای معرفی نامزدش میگوید Ali is my fiance یعنی علی نامزدم هست.
و کلمه fiancee ( با دو حرف e در انتها ) به معنی نامزد ( خانم ) است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثلا علی مثال بالا ( 😁 ) برای معرفی نامزدش از جمله Kimia is my fiancee استفاده میکند.
دقت شود که تلفظ دو کلمه یکسان و به شکل "فیانسِی" هست.
با احترام.

🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این کلمه {فیانسِی} می باشد
!!!Pay attention guys
Fiance =نامزد مرد
Fiancee=نامزد زن
این یک اسم فرانسوی است که به آقایان گفته می شود و برای خانمها بصورت دو e در آخر کلمه بکار میرود
fianc�e
These two words are borrowed directly from French, in which language they have equivalent but gendered meanings: fianc� refers to a man who is engaged to be married, and fianc�e refers to a woman.
...
[مشاهده متن کامل]

نامزد مرد
نامزد

بپرس