1. feverish activity
فعالیت تب گونه
2. feverish patients were dosed with quinine
به بیماران تب دار کنین می دادند.
3. a feverish patient
بیمار تب دار
4. the feverish baby's cheeks were flushed
گونه های کودک تب دار گل انداخته بودند.
5. the feverish baby's forehead was hot
پیشانی بچه ی تب دار داغ بود.
6. construction was pressed at feverish speed
ساختمان با سرعت هرچه تمامتر پیگیری شد.
7. the child's forehead felt feverish
پیشانی کودک داغ بود.
8. he couldn't sleep and his feverish thoughts were concentrated on tomorrow's game
خوابش نمی برد و افکار شوریده ی او متوجه مسابقه ی فردا بود.
9. She lay in bed, too feverish to sleep.
[ترجمه گوگل]او در رختخواب دراز کشیده بود و آنقدر تب داشت که نمی توانست بخوابد
[ترجمه ترگمان]او در بس تر دراز کشیده بود و بیش از آن تب داشت که بخوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I touched his forehead. He felt hot and feverish.
[ترجمه گوگل]دستی به پیشانی اش کشیدم احساس گرما و تب داشت
[ترجمه ترگمان]پیشانیش را لمس کردم احساس گرما و تب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This kind of feverish cold is slow to cure; it often kicks back just when you think you are better.
[ترجمه گوگل]این نوع سرماخوردگی تب دار دیر درمان می شود اغلب درست زمانی که فکر می کنید بهتر هستید به عقب باز می گردد
[ترجمه ترگمان]این نوع سرما feverish برای درمان خیلی آهسته است؛ اغلب وقتی فکر می کنید بهتر هستید ضربه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He worked with feverish haste.
13. Have you seen the feverish activity in the kitchen?
[ترجمه گوگل]آیا فعالیت تب در آشپزخانه را دیده اید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما آن فعالیت تب آلود را در آشپزخانه دیده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He had a feverish brow.
15. I'm feeling a bit feverish - I hope it's not the start of flu.
[ترجمه گوگل]من کمی تب دارم - امیدوارم این شروع آنفولانزا نباشد
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم کمی تب دارم - امیدوارم که سرماخوردگی نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید