اسم ( noun )
• (1) تعریف: an above-normal body temperature, usu. caused by illness.
• متضاد: chill
• متضاد: chill
- She has a headache and a high fever.
[ترجمه یاشار] آن دختر سردردو تب شدید دارد|
[ترجمه الینا احمدی🌉] این دختر سردرد و تب شدیدی دارد|
[ترجمه فاطمه] زن تب زیاد و سردرد دارد|
[ترجمه Parsa Ekra Nejhad] آن زن تب شدید و سردرد دارد|
[ترجمه .......] ان ( دختر ) تب و سردرد شدیدی دارد|
[ترجمه نازنین] او ( دختر ) سردرد و تب بالایی دارد|
[ترجمه آرین] او ( دختر ) سردرد و تب شدیدی دارد|
[ترجمه ....] اون ( زن یا دختر ) سردرد و تب بدی دارد.|
[ترجمه عمحمد علی یاشار محمدی] انی تب شدیدی دارد|
[ترجمه ] او ( دختر ) سردرد و تب شدید دارد|
[ترجمه Hani] او سردرد و تب شدیدی دارد|
[ترجمه گوگل] سردرد و تب بالا دارد[ترجمه ترگمان] سردرد و تب شدیدی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The fever is still going up.
[ترجمه ] تب هنوز داره بالامیاد|
[ترجمه گوگل] تب هنوز بالاست[ترجمه ترگمان] تب هنوز داره بالا میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His fever has gone down, and there is no need to worry anymore.
[ترجمه گوگل] تبش پایین آمده و دیگر جای نگرانی نیست
[ترجمه ترگمان] تب او پایین رفته است و دیگر نیازی به نگرانی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تب او پایین رفته است و دیگر نیازی به نگرانی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She's in bed with a fever.
[ترجمه گوگل] او در رختخواب با تب است
[ترجمه ترگمان] با تب خوابیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با تب خوابیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A fever usually accompanies this illness.
[ترجمه ] تب معمولا با این بیماری است|
[ترجمه گوگل] تب معمولاً با این بیماری همراه است[ترجمه ترگمان] تب معمولا همراه این بیماری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: any of several diseases characterized by such a condition.
- scarlet fever
• (3) تعریف: a state of intense excitement or activity.
- She was in a fever of curiosity about that locked box.
[ترجمه سانیار] او در تب کنجکاوی جعبه قفل شده می سوخت.|
[ترجمه گوگل] او در تب کنجکاوی در مورد آن جعبه قفل شده بود[ترجمه ترگمان] در این جعبه بسته احساس کنجکاوی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fevers, fevering, fevered
مشتقات: fevered (adj.)
حالات: fevers, fevering, fevered
مشتقات: fevered (adj.)
• : تعریف: to cause or seem to cause a fever in.
- It is love that fevers his brow.
[ترجمه گوگل] این عشق است که پیشانی او را تب می کند
[ترجمه ترگمان] این عشق است که تب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این عشق است که تب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید