feudalistic


ملوک الطوایفی

جمله های نمونه

1. In feudalistic times, poverty was primarily a function of being deprived of land.
[ترجمه گوگل]در دوران فئودالیستی، فقر اساساً تابع محرومیت از زمین بود
[ترجمه ترگمان]در دوران feudalistic، فقر عمدتا تابعی از محروم شدن از زمین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The feudalistic segmentation of the country has gone forever on this land of China.
[ترجمه گوگل]تقسیم بندی فئودالیستی کشور برای همیشه در این سرزمین چین رفته است
[ترجمه ترگمان]تقسیم بندی feudalistic این کشور برای همیشه در این سرزمین از چین گسترش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. How can I still be so feudalistic in my mind?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم هنوز در ذهنم اینقدر فئودالیست باشم؟
[ترجمه ترگمان]چطور می تونم تو ذهنم اینقدر احمق باشم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Model Feudalistic Officials undertake a particular obligation in making progress of the culture and society.
[ترجمه گوگل]مسئولین نمونه فئودالی تعهد خاصی در جهت پیشرفت فرهنگ و جامعه دارند
[ترجمه ترگمان]مدل feudalistic موظف به انجام یک تعهد ویژه در پیشرفت فرهنگ و جامعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For this he decided to break with his feudalistic family.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل تصمیم گرفت از خانواده فئودالی خود جدا شود
[ترجمه ترگمان]برای این تصمیم گرفت که با خانواده feudalistic از هم جدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This kind of transition is primarily from the feudalistic landlord rank philosophy to the " new learning" of the propertied class.
[ترجمه گوگل]این نوع گذار اساساً از فلسفه رده بندی زمیندار فئودالیستی به «آموزش جدید» طبقه دارایی است
[ترجمه ترگمان]این نوع انتقال در درجه اول از جایگاه برتر feudalistic به عنوان \"یادگیری جدید\" از طبقه مرفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Viewed by this period as a feudalistic anachronism, the Khanate, as well as its perennial rivals in Khiva and Samarkhand, became pawns in the 'Great Game' between the Russian and British Empires.
[ترجمه گوگل]در این دوره به عنوان یک نابهنگاری فئودالیستی، خانات و همچنین رقبای همیشگی آن در خیوه و سمرقند به مهره بازی بزرگ بین امپراتوری روسیه و بریتانیا تبدیل شدند
[ترجمه ترگمان]این دوره زمانی که از دوران این دوره به عنوان یک دوره تاریخی feudalistic در خیوه و as در خیوه و Samarkhand دیده می شود، در بازی بزرگ میان امپراطوری های روسیه و بریتانیا به پیاده نظام تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Silk is favorable tribute in feudalistic dynasty, as well as luxury goods in west countries.
[ترجمه گوگل]ابریشم در سلسله فئودالیستی و همچنین کالاهای لوکس در کشورهای غربی خراج مطلوبی است
[ترجمه ترگمان]ابریشم نیز در خاندان feudalistic و نیز کالاهای تجملی در کشورهای غربی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Being a country of two-thousand-year feudalistic autocracy, China was reduced to semi-colony after enduring western imperialism's fill of slavery.
[ترجمه گوگل]چین به عنوان کشوری با استبداد فئودالیستی دو هزار ساله، پس از تحمل پر از بردگی امپریالیسم غربی به نیمه مستعمره تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]پس از گذشت دو هزار سال حکومت مطلقه، چین پس از دوام سلطه امپریالیسم در غرب، به نیمه مستعمره تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Financial capitalists derived from feudalistic private bank owners and merchants.
[ترجمه گوگل]سرمایه داران مالی برگرفته از مالکان و بازرگانان بانک های خصوصی فئودالیست
[ترجمه ترگمان]سرمایه داران مالی از مالکان و تجار بخش خصوصی feudalistic گرفته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were highly critical of leaders who acted in despotic, feudalistic and corrupt ways.
[ترجمه گوگل]آنها به شدت از رهبرانی که به شیوه های استبداد، فئودالیستی و فاسد عمل می کردند انتقاد می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها بسیار منتقد رهبرانی بودند که با روش های مستبدانه، مستبدانه و فاسد عمل می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What he saw was a new form of human organization emerging amid the chaos of breakdown in the feudalistic order.
[ترجمه گوگل]آنچه او دید، شکل جدیدی از سازماندهی انسانی بود که در میان هرج و مرج فروپاشی نظم فئودالیستی پدیدار شد
[ترجمه ترگمان]چیزی که او دید، شکل جدیدی از سازمان انسانی بود که در میان هرج و مرج فروپاشی نظم عمومی پدیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was, instead, a futile and costly detour in making the transition from a feudalistic system to a market economy.
[ترجمه گوگل]در عوض، این یک مسیر انحرافی بیهوده و پرهزینه در انتقال از یک نظام فئودالیستی به یک اقتصاد بازار بود
[ترجمه ترگمان]به جای آن، یک مسیر انحرافی بی هوده و پر هزینه در تبدیل انتقال از یک سیستم feudalistic به یک اقتصاد بازار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This, however, produced in me a reverse reaction -- determined me to fight against such feudalistic ideology.
[ترجمه گوگل]با این حال، این یک واکنش معکوس در من ایجاد کرد - من را به مبارزه با چنین ایدئولوژی فئودالیستی واداشت
[ترجمه ترگمان]با این حال، این واکنش معکوس به من واکنش معکوس داد - - مرا مصمم کرد تا با چنین ایدئولوژی feudalistic مبارزه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to feudalism, of or pertaining to the political and social system of medieval europe

پیشنهاد کاربران

بپرس