fettle

/ˈfetl̩//ˈfetl̩/

معنی: یونجه، حالت، حال، نظم و ترتیب، رفو کردن، درست کردن، اراستن
معانی دیگر: (محلی) مرتب کردن، منظم کردن، (کوره ی تبدیل آهن خام به نرم آهن را) با مواد نسوز آستر کردن، لایه گذاری کردن، حالت جسم و روح، وضع کلی، علف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: condition, esp. mental.

- I'm in fine fettle today.
[ترجمه گوگل] امروز حالم خوبه
[ترجمه ترگمان] امروز حالم خوش نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. in fine fettle
در وضع خوب،سر و مر و گنده،سر دماغ

2. the good news put him in fine fettle
خبر خوش او را سر حال آورد.

3. The team are all in excellent fettle.
[ترجمه گوگل]همه تیم در شرایط عالی قرار دارند
[ترجمه ترگمان]تیم در حال fettle بسیار عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The team is in fine fettle.
[ترجمه گوگل]تیم در شرایط خوبی است
[ترجمه ترگمان]تیم در حال fettle است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Park Foods is in fine fettle after selling off all non-core businesses.
[ترجمه گوگل]پارک فودز پس از فروش همه مشاغل غیر اصلی در وضعیت خوبی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]غذاهای پارک پس از فروش تمام مشاغل غیر هسته ای در پوست خود قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You seem in fine fettle.
[ترجمه گوگل]به نظر میرسه حالت خوبه
[ترجمه ترگمان]خیلی سرحال به نظر میای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I feel in fine fettle after my two weeks'holiday.
[ترجمه گوگل]بعد از دو هفته تعطیلات احساس خوبی دارم
[ترجمه ترگمان]بعد از دو هفته تعطیلات تازه، حالم خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fettle:To line the hearth of (a reverberatory furnace) with loose sand or ore in preparation FOR pouring molten metal.
[ترجمه گوگل]فتل: برای پوشاندن اجاق (کوره طنین دار) با ماسه یا سنگ معدن سست در آماده سازی برای ریختن فلز مذاب
[ترجمه ترگمان]fettle: برای کشیدن کوره (کوره reverberatory)با ماسه یا سنگ مذاب در آماده سازی برای ریختن فلز مذاب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I why in poor fettle every day of?
[ترجمه گوگل]من چرا در حالت ضعیف هر روز از؟
[ترجمه ترگمان]من چرا هر روز این قدر کیف می کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As businesses they are in good fettle, partly because of their youth and their natural advantages.
[ترجمه گوگل]آنها به عنوان کسب و کار وضعیت خوبی دارند، تا حدی به دلیل جوانی و مزایای طبیعی آنها
[ترجمه ترگمان]به عنوان کسب و کاره ای تازه، تا حدودی به خاطر جوانی و مزایای طبیعی آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The good news put him in fine fettle.
[ترجمه گوگل]خبر خوب او را در وضعیت خوبی قرار داد
[ترجمه ترگمان]خبر خوب او را بسیار رفو کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Both padre and padrone seemed in fine fettle.
[ترجمه گوگل]هم پادره و هم پادرون وضع خوبی داشتند
[ترجمه ترگمان]هم پدر و هم به نظر می رسید که من بسیار سرخوش و خرم به نظر می رسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That's a fine fettle of fish!
[ترجمه گوگل]این یک تکه ماهی خوب است!
[ترجمه ترگمان]چه ماهی قشنگی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Perhaps, because I don't regulate my fettle designedly.
[ترجمه گوگل]شاید به این دلیل که من به طور طراحی شده پاهایم را تنظیم نمی کنم
[ترجمه ترگمان]شاید، چون من designedly را تنظیم نکرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یونجه (اسم)
alfalfa, lucerne, fettle

حالت (اسم)
speed, case, grain, situation, status, disposition, trim, temper, temperament, pose, condition, self, fettle, state, estate, attitude, mood, expression, posture, predicament, stance, standing

حال (اسم)
circumstance, situation, status, pep, condition, self, fettle, health, state, mood

نظم و ترتیب (اسم)
fettle, clarity

رفو کردن (فعل)
darn, fettle, mend

درست کردن (فعل)
right, clean, agree, make, adapt, address, fix, devise, trim, regulate, fettle, organize, gully, make up, weave, build, fashion, concoct, integrate, compose, indite, emend, mend, redd, straighten

اراستن (فعل)
range, blazon, habit, trim, adorn, decorate, primp, illustrate, apparel, groom, titivate, attire, bedeck, prettify, smarten, bedight, ornament, grace, brave, arrange, fettle, line, equip, array, rank, tidy, perk, deck, inlay, prim, clothe, endue, embroider, prune, stud, indue

انگلیسی به انگلیسی

• condition, state, fitness
remove marks left behind from the molding process (ceramics); fix, repair; prepare, make ready; shape, mold
to be in fine fettle means to be in very good condition or health; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

حالت یا سلامتی
In fine fettle :در وضع خوب. - سر و مر. و. گنده - سردماغ

بپرس