اسم ( noun )
•  (1) تعریف: a chain or shackle placed on the ankles to restrict movement.
• مشابه: chain, manacle, restraint, shackle, trammel
• مشابه: chain, manacle, restraint, shackle, trammel
- The prisoner was brought forth in fetters.
 [ترجمه گوگل] زندانی را در بند بیرون آوردند
[ترجمه ترگمان] متهم به زنجیر کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] متهم به زنجیر کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (2) تعریف: (usu. pl.) anything that restrains or confines.
• مشابه: chain, muzzle, shackle
• مشابه: chain, muzzle, shackle
- The government took control of the media and put fetters on individual freedom.
 [ترجمه درسا] دولت کنترل رسانه را به دست گرفت و ازادی های فردی را محدود کرد| 
 [ترجمه گوگل] دولت کنترل رسانه ها را در دست گرفت و آزادی فردی را در بند قرار داد[ترجمه ترگمان] دولت کنترل رسانه ها را به دست گرفت و بند آزادی فردی را قید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fetters, fettering, fettered
حالات: fetters, fettering, fettered
• : تعریف: to place fetters on or otherwise restrain or confine.
• مشابه: manacle, muzzle, shackle, trammel
• مشابه: manacle, muzzle, shackle, trammel