fetching

/ˈfet͡ʃɪŋ//ˈfet͡ʃɪŋ/

معنی: جذاب، دلربا، گیرنده
معانی دیگر: تو دل برو، بانمک، ملیح، گیرا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: fetchingly (adv.)
• : تعریف: attractive; captivating.
مشابه: attractive, catching

- a fetching new dress
[ترجمه گوگل] یک لباس جدید
[ترجمه ترگمان] یه لباس جدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I saw Mary fetching about hither and thither.
[ترجمه گوگل]مریم را دیدم که داشت به این طرف و آن طرف می آمد
[ترجمه ترگمان]مری را دیدم که از این طرف و آن طرف می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her whole morning was spent in fetching and carrying.
[ترجمه گوگل]تمام صبح او در آوردن و حمل سپری شد
[ترجمه ترگمان]تمام صبح او را در آوردن و حمل و نقل صرف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Property in the area is now fetching ridiculously high prices.
[ترجمه گوگل]املاک در این منطقه در حال حاضر قیمت های بسیار بالایی دارد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر اموال در این منطقه به طرز مضحکی بالا و پایین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Most of her day was spent fetching and carrying for her family.
[ترجمه گوگل]بیشتر روز او صرف آوردن و حمل برای خانواده اش می شد
[ترجمه ترگمان]بیشتر روزش را صرف خرید و حمل خانواده اش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Your sister looks very fetching in that dress.
[ترجمه گوگل]خواهرت در آن لباس بسیار جذاب به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان] خواهرت با این لباس خیلی جذاب به نظر میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's been fetching up all morning.
[ترجمه گوگل]او تمام صبح را بیدار می کند
[ترجمه ترگمان]او امروز صبح دارد برایش نامه می نویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sue was sitting up in bed, looking very fetching in a flowered bedjacket.
[ترجمه گوگل]سو روی تخت نشسته بود و با یک کت گلدار بسیار جذاب به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]سو روی تخت نشسته بود و با یک bedjacket گل دار بسیار زیبا به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fetching the stick about,he strokes her in the forehead.
[ترجمه گوگل]چوب را به اطراف می آورد، پیشانی او را نوازش می کند
[ترجمه ترگمان]و در کنارش زانو می زند و پیشانی او را نوازش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You look very fetching in that hat with the purple dress.
[ترجمه گوگل]تو اون کلاه با لباس بنفش خیلی جذاب به نظر میای
[ترجمه ترگمان] با اون لباس بنفش خیلی زیبا به نظر میای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You look very fetching in that hat.
[ترجمه گوگل]تو توی اون کلاه خیلی جذاب به نظر میای
[ترجمه ترگمان] توی اون کلاه خیلی زیبا به نظر میای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You look very fetching in your green shorts.
[ترجمه گوگل]با شورت سبزت خیلی جذاب به نظر میرسی
[ترجمه ترگمان] خیلی خوشگل شدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She looked very fetching in a little red hat.
[ترجمه گوگل]او با یک کلاه قرمز کوچک بسیار جذاب به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]او با کلاه قرمز کوچکی بسیار زیبا به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The new film is fetching large audiences.
[ترجمه گوگل]فیلم جدید مخاطبان زیادی را جذب می کند
[ترجمه ترگمان]فیلم جدید مخاطبان زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After fetching the wagon bed, they rolled out the wheels and axles and assembled the vehicle.
[ترجمه گوگل]پس از آوردن بستر واگن، چرخ‌ها و محورها را باز کردند و وسیله نقلیه را مونتاژ کردند
[ترجمه ترگمان]بعد از آوردن تخت ارابه، چرخ ها و axles را بیرون کردند و ماشین را جمع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جذاب (صفت)
absorbing, charming, appealing, nifty, cute, slick, fetching, lovable, loveable, dashing, bonnie, bonny, copacetic, personable, well-off

دلربا (صفت)
absorbing, attractive, charming, enchanting, fetching

گیرنده (صفت)
catchy, fetching, striking, prehensile, mesmeric

انگلیسی به انگلیسی

• attractive; charming; heart-stirring
good deal; purchase bought at a low price
if a woman looks fetching, she looks attractive.

پیشنهاد کاربران

دلبرانه
جذاب، زیبا
مثال؛
She wore a fetching dress that turned heads.
A person might describe a vintage car as “fetching” due to its classic design and polished appearance.
A photographer might use the term to describe a stunning landscape, saying, “The sunset created a fetching backdrop for the photo shoot. ”
...
[مشاهده متن کامل]

adjective
[more fetching; most fetching] somewhat old - fashioned :
🔴 attractive or pleasing
◀️a fetching smile
◀️You look very fetching in that outfit

FETCHINGLY قید
◀️fetchingly dressed
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ It's rather fetching. Guess who else was in this bath
خیلی جذابه. حدس بزن چه کس دیگری در این حمام ( جکوزی ) بوده

بپرس