fetal

/ˈfiːtl̩//ˈfiːtl̩/

معنی: جنینی، رویانی، وابسته به جنین
معانی دیگر: (وابسته به جنین یا زهسان) زهسانی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, relating to, or having the characteristics of an unborn young of a higher mammal, in the later stages of development.

جمله های نمونه

1. fetal salvage
نجات جنین

2. He was asleep there, curled up in the fetal position.
[ترجمه گوگل]همان جا خوابیده بود و در حالت جنینی جمع شده بود
[ترجمه ترگمان]او آنجا خوابیده بود و در حالت جنینی خود را جمع کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fetal, infant and early childhood mortality and maternity related deaths to women of reproductive age are the classes of mortality examined.
[ترجمه گوگل]مرگ و میر جنین، نوزاد و اوایل کودکی و مرگ و میر ناشی از زایمان در زنان در سنین باروری طبقات مرگ و میر مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]مرگ و میر نوزادان و مرگ و میر کودکان در دوران کودکی و مرگ و میر مربوط به زایمان به زنان در سن باروری، کلاس های مرگ و میر مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The available evidence does not support routine continuous fetal heart rate monitoring during all labours.
[ترجمه گوگل]شواهد موجود از پایش مداوم ضربان قلب جنین در طول همه زایمان ها پشتیبانی نمی کند
[ترجمه ترگمان]شواهد موجود از نظارت مداوم ضربان قلب جنین در طول تمام رنج ها پشتیبانی نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This pattern of impaired fetal growth has now been shown to be linked to cardiovascular disease.
[ترجمه گوگل]اکنون نشان داده شده است که این الگوی اختلال در رشد جنین با بیماری های قلبی عروقی مرتبط است
[ترجمه ترگمان]هم اکنون نشان داده شده است که این الگوی رشد جنین در ارتباط با بیماری های قلبی و عروقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her body resumes its fetal position and Jakhaila relaxes into sleep.
[ترجمه گوگل]بدن او به وضعیت جنینی خود باز می گردد و جخائلا به خواب می رود
[ترجمه ترگمان]بدن او به جنین باز می گردد و Jakhaila به خواب می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. State regulation protective of fetal life after viability thus has both logical and biological justifications.
[ترجمه گوگل]مقررات دولتی حفاظت از زندگی جنین پس از زنده ماندن بنابراین دارای توجیهات منطقی و بیولوژیکی است
[ترجمه ترگمان]قوانین ایالتی حفاظت از زندگی جنین پس از زیست پذیری، هر دو توجیه منطقی و بیولوژیکی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Insomnia Fetal movement, physical discomfort and fears about the future all hinder sleep.
[ترجمه گوگل]بی خوابی حرکت جنین، ناراحتی جسمی و ترس از آینده همگی مانع خواب می شوند
[ترجمه ترگمان]حرکت Fetal، ناراحتی جسمی و ترس از آینده مانع خواب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I curled up in a fetal position after the Elimination Ritual and waited for sleep to come.
[ترجمه گوگل]بعد از مراسم حذف در وضعیت جنینی جمع شدم و منتظر ماندم تا بخوابم
[ترجمه ترگمان]بعد از مراسم فارغ التحصیلی، من به شکل جنینی خود را جمع و جور کردم و منتظر ماندم تا بخوابم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was in a fetal position, trying even in death to nestle like a spoon with others.
[ترجمه گوگل]او در وضعیت جنینی قرار داشت و حتی در هنگام مرگ سعی می کرد مانند قاشق در کنار دیگران لانه کند
[ترجمه ترگمان]او در یک حالت جنینی بود و سعی می کرد حتی در مرگ، مثل یک قاشق با دیگران، او را در آغوش بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Usually expressed as the ratio of fetal deaths; i. e. the number of fetal deaths per 000 live births.
[ترجمه گوگل]معمولاً به عنوان نسبت مرگ و میر جنین بیان می شود من ه تعداد مرگ و میر جنین در هر 000 تولد زنده
[ترجمه ترگمان]معمولا به عنوان میزان مرگ جنین بیان می شد، من E تعداد مرگ چند هزار تولد زنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Maternal diet is only one of the many factors that can lead to fetal growth retardation.
[ترجمه گوگل]رژیم غذایی مادر تنها یکی از عوامل متعددی است که می تواند منجر به تاخیر در رشد جنین شود
[ترجمه ترگمان]رژیم غذایی مادر تنها یکی از فاکتورهای بسیاری است که می تواند به عقب ماندگی رشد جنین منجر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Infants also have a memory for stories or music they heard repeatedly in late fetal life.
[ترجمه گوگل]نوزادان همچنین از داستان ها یا موسیقی هایی که در اواخر دوران جنینی بارها شنیده اند حافظه دارند
[ترجمه ترگمان]کودکان همچنین دارای حافظه برای داستان یا موسیقی هستند که در اواخر زندگی جنین شنیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Adequate control is very important, because grand mal seizures may harm the fetus or even precipitate fetal death.
[ترجمه گوگل]کنترل کافی بسیار مهم است، زیرا تشنج بزرگ ممکن است به جنین آسیب برساند یا حتی مرگ جنین را تسریع کند
[ترجمه ترگمان]کنترل کافی خیلی مهم است، چون ممکن است او به جنین صدمه بزند یا جنین را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Most studies entailing isolation of intestinal epithelial cells invitro and subsequent grafting invivo have used intact undifferentiated fetal endoderm.
[ترجمه گوگل]اکثر مطالعاتی که مستلزم جداسازی سلول های اپیتلیال روده در شرایط invitro و پیوند متعاقب آن invivo هستند، از اندودرم جنین تمایز نیافته دست نخورده استفاده کرده اند
[ترجمه ترگمان]بیشتر مطالعات که منجر به جداسازی سلول های اپی تلیال روده می شوند، و پیوند بعدی پیوند، از جنین جنین سالم استفاده کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جنینی (صفت)
embryonic, fetal, germinal, foetal

رویانی (صفت)
embryonic, fetal, foetal

وابسته به جنین (صفت)
fetal

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a fetus

پیشنهاد کاربران

Fetal جنینی
Fatal کشنده، وخیم
۱. جنین
۲. کشنده، وخیم
fetal ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: جنینی
تعریف: مربوط به زهسان|||متـ . زهسانی
دوران جنینی

بپرس